آلمان، کانادا، انگليس و استراليا سفارتخانههای خود را در مصر تعطيل کردند، گرچه دلیل تعطیلی را تهدیدات امنیتی عنوان نمودند، ولیکن جهت پاسخ به این پرسش که دلیل غرب از بستن و بازگشایی مجدد چیست باید رویکردهای سیاست خارجی مصر را خصوصاً در دوران «عبدالفتاح السیسی» در نظر گرفت؛ اصولاً برای درک سیاست خارجی مصر باید به پنج نکتهی کلیدی توجه ویژه کرد که عبارتاند از: جغرافیا، منافع ملی، قدرتهای بزرگ، رهبران مصر و بحران سطح عمومی جامعه.
شاید تا قبل از سقوط مبارک اصول و پایه سیاست خارجی مصر، موقعیت ژئوپلیتیکی آن بود که جهتگیریهای سیاست خارجی کشور را در مورد جهان عرب، اسرائیل، قدرتهای بزرگ، اروپا و آفریقا تعیین میکرد؛ ولی اکنون بر پایه همان اصل مهم منافع ملی، خطرات تروریستی بر سیاست خارجی مصر تأثیر گذاشته و همچنین تحریمهای غرب نیز اکنون مشخصکننده برخی جهتگیریهای سیاست خارجی این کشور هست؛ درواقع منافع ملی مصر نقطهی شروع روابط خارجی و جهتگیری سیاست خارجی را مشخص مینماید.
رهبران مصر نقش کلیدی در روند تصمیمگیری سیاست خارجی ایفا میکنند، هرچند که امروز شرایط متغیر و ناپایدار داخلی به آن اضافه گردیده است؛ همچنین قدرتهای بزرگ با توجه به موقعیت جغرافیایی مصر و نقش کلیدی این کشور در خاورمیانه، محدودیتهایی را برای سیاست خارجی این کشور ایجاد مینمایند. بنابراین میتوان بیان نمود که با اضافه شدن فاکتورهای فوق همچنان، موقعیت ژئوپلیتیک، منافع ملی و رهبران مصر هستهی مرکزی روابط خارجی را تشکیل میدهند. حال که، مصر و بحرانهای پیش روی آن از انقلاب 25 ژانویه انتهایی ندارد؛ و سپهر سیاسی این کشور همچنان در داخل و خارج به مانند موج دریا سیال است. چراکه از سال 2011 که میلیونها نفر در سرتاسر مصر در اعتراض به حسنی مبارک به خیابانها آمدند، جهان شاهد آن بود که آنان شعار نان، عدالت و آزادی سر میدهند.
در ابتدای امر این احساس ایجاد شده بود که در رأس قرار گرفتن گروهی که از پیشینه سیاسی مبارزات جنبشی هشتادساله برخوردار است و خود را متعهد به ارزشهای دینی و قواعد دموکراتیک میداند، این توانایی را نیز دارد که مشکلات گذشته مصر را کاهش دهد و در این میان حمایت یکساله ارتش از گذار دموکراتیک بر این اطمینان عمومی و احتمال موفقیت «محمد المرسی» و یارانش در عرصه داخلی و خارجی افزود؛ اما شکلگیری چنین امیدی در جامعه مصر با کودتای ارتش نشان از این داشت که آنچه در عمل و واقعیت شکل گرفت با آن امید ایجادشده در سال 2011 همخوانی نداشته و ندارد. در این میان آنچه بیش از گذشته نمود بارز بیشتری به خود گرفت در فضای خلأ ایجادشده در منطقه شاهد گسترش ناامنی بوده و هرروز بر دامنه آن افزوده شده است لذا در همین راستا مقامات مصری سعی نمودند که با فعال کردن و بازگرداندن پویایی به سیاست خارجی پشتیبانی لازم جهت مبارزه با پدیده تروریسم را فراهم نمایند.
بنابراین حال که زمام همه امور مصر از سیاست داخلی گرفته تا سیاست خارجی تحت اختیار ارتش هست؛ اما صحبتها از سیاست خارجی این کشور و اقدامات عملی در این عرصه پررنگتر از گذشته است؛ درواقع باید بیان داشت که سياست خارجي، اصولاً در مورد فعاليتهاي يك كشور در محيط و شرايط خارجي است. در همين ارتباط، سياست خارجي ميتواند يك استراتژي و يا برنامهای از فعاليتها تعريف گردد كه توسط تصميم گيران يك كشور در برابر كشورهاي ديگر و يا نهادهای بینالمللی انجام شده تا به اهدافي كه بنام منافع ملي آن كشور خوانده ميشود، دست یابند.
سياست خارجي همچنين پروسهاي شامل اهداف مشخص، عوامل معين خارجي وابسته به اهداف فوقالذکر، توانايي كشور در رسيدن به نتايج مطلوب، توسعه يك استراتژي سودمند، اجراي استراتژي، ارزيابي و كنترل آن میباشد. بنابراین با این تعریف پس از قدرت گیری ارتش در عرصه داخلی، عبدالفتاح السیسی سعی نمود مجدداً قطار از ریل خارجشده سیاست خارجی این کشور را به حرکت درآورد؛ لیکن با توجه به اینکه اقدام نظامیان در ساقط کردن اخوان المسلمین مورد نکوهش اتحادیه اروپا و غرب واقع شده بود حتی در این راستا ایالاتمتحده مانورهای سالانه نظامی خود را با ارتش مصر به حالت تعلیق درآورده بود؛ و دیگر کشورهای غربی به گونهی دیگری این اقدامات را تقبیح نمودند؛ لذا ارتش مصر به جهت اینکه خود را از فضای انزوای ایجادشده برهاند و تعادل را به سیاست خارجی خود بازگرداند سعی نمود که با افزایش سطح ارتباط با روسیه و ایجاد رابطه قویتر از گذشته پایگاهی در جهان شرق برای مقابله با فشار هدفگیری نماید و پیام مهمی را برای غرب ارسال نماید لیکن از این اقدام دو هدف را دنبال مینمود؛ نخست، این پیام را به غرب بدهد که در صورت عدمحمایت با شرق هماهنگ شده و منطقه استراتژیک نیل تحت اختیار روسیه قرار خواهد گرفت؛ دوم، در پیش گرفتن سیاست بالانس میان شرق و غرب بود؛ لیکن در همین راستا بود که دیدارهای متعددی میان مقامات بلندپایه روسیه و مصر پس از کودتای ارتش صورت گرفت.
چنانکه شاهدیم در فضای ترسیمشده فوق بود که غرب مجدداً حمایتهای خود را از ارتش مصر برقرار نمود؛ اما در هفتههای اخیر ابتدا بخش روادید سفارت آلمان در قاهره تعطیل شد و با این اقدام دولت آلمان موج تعطیلی سفارتخانههاي غربی (کانادا، انگليس و استراليا) در مصر ابعاد تازهای پيدا کرد. هرچند که یکی از دلایل بسته شدن سفارتخانهها تهدیدات امنیتی اعلام شده بود؛ ولیکن بیارتباط با نزدیکیهای مصر به روسیه نیست؛ درواقع به این شکل میتوان ارزیابی نمود که دو متغیر در موج جدید تعطیلیها اثرگذار بوده است، متغیر اول تهدیدات امنیتی، که مصر خصوصاً در شبهجزیره سینا و همسایه بحرانزدهاش لیبی با آن مواجه است و دامنه آن در مصر با شکلگیری انصار بیتالمقدس شکل و ابعاد تازهای پیدا کرده است؛ متغیر دوم، انتقال یک پیام به مصر، درواقع موج جدید ایجادشده این پیام را برای کشور مصر دارد که خطوط قرمز رابطه با روسیه را حفظ نماید چراکه اکنون با بحرانی که در رابطه با غرب و روسیه به وجود آمده است غرب تمایلی ندارد که منطقه استراتژیک نیل در مدیترانه تحت اختیار روسیه قرار گیرد.
بنابراین باید دانست که پس از سال 2011 و سقوط مبارک نیروهای سیاسی تأثیرگذار با یک فرسایش روبرو شدند، همین عامل سبب شد نهادهای سیاسی که کارکرد مناسب و قابل قبولی در این سالها نداشتهاند با دو پدیده مهم روبرو شوند؛ نخست، آنکه سیاست خارجی پویا و تأثیرگذار مصر از عرصه عمل در خاورمیانه خارج شد؛ دوم، درگیریهای داخلی نیروهای سیاسی سبب شد که نیروهایی در مصر رشد پیدا کنند که اکنون با توجه به بحران لیبی بیشازپیش ظهور و بروز نمایند؛ بنابراین امروز مصر بیش از هر زمان دیگری نیاز به تأمین امنیت دارد امنیتی که هرروز که میگذرد بیشتر از گذشته با مخاطره و چالش روبرو میشود. بهعنوان نمونه مصر اکنون در مبارزه با نیروهای تروریستی در مرزهای شرقی و غربی دچار مشکلات فراوانی هست که از مهمترین آنها تأمین تسلیحات است. در همین فضا هست که مصر با رویکرد به شرق قصد دارد که بخشی از کمبودهای تحریم غرب را جبران و متعادل نماید.
بنابراین اکنون اگر فقط فرض اول را در نظر گیریم که بسته شدن و مجدداً گشوده شدن سفارتخانه صرفاً جهت تأمین امنیت بوده و به موضوعات دیگر در سیاست خارجی مصر ارتباط نداشته است؛ در این حالت اقدامات تأمینی مدنظر کشورهای غربی بوده است؛ اما حالت و فرض دوم این اقدام هشدار به مقامات مصری هست که سطح سیاست خارجی خود با روسیه را تا اندازه حساسیتهای غرب حفظ نمایند.
در هرحال غرب باید واقف باشد که امروزه مصر ضمن اینکه با چالشهای درونی اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روبرو هست، در بُعد امنیتی هم از داخل در تهدید است و هممرزهای شرقی و غربی آن با یک خلأ و بحران ناامنی مواجه شدهاند و در این میان درگیریهای داخلی در لیبی موجب سرریز شدن بحران به مصر شده است. لذا اقدامات مصر در عرصه سیاست خارجی و تمایل به روسیه را در همین راستا و تأمین تسلیحاتی که یکی از جنبههای آن هست باید در نظر گرفت؛ همچنین در مقابل کارکردهای غرب در قبال مصر نخست در مورد بحران امنیتی که با آن مواجه هست و دوم هشدار به مقامات آن کشور ارزیابی نمود.