آیا افغانستان آبستن جنگ نیابی دیگری است؟

هندوستان و پاکستان در طول سالهای پس از استقلال، همواره روابطی مبتنی بر تنش بیشتر داشته‌اند. اما اکنون افغانستان تبدیل جبهه اختلاف و درگیری دو کشور شده است که تنها قربانی اصلی آن مردم افغانستان هستند. اما بنا به دلایلی چون عزم دولت وحدت ملی افغانستان در امنیت بخشی به این کشور و نیز آگاهی رهبران دو کشور نسبت به عواقب تداوم تنشها در روابط دو کشور، می توان انتظار داشت که «جنگ نیابی» هند و پاکستان به معنایی که در دهه‌های اخیر بر حیات مردم افغانستان تحمیل شده، نباشد.

رفته رفته با نزدیک شدن به آغاز سال نو میلادی و عملی شدن طرح خروج نیروهای ائتلاف از افغانستان، رقابت کشورها و بازیگران منطقه و فرامنطقه ای برای پر کردن خلا قدرت ناشی از این رویداد بیشتر می شود. این مهم به ویژه پس از سکنی گزینی اشرف غنی احمد زی، در ارگ ریاست جمهوری و برقراری ثبات نسبی در افغانستان شدت بیشتری پیدا کرده است؛ چراکه پس از گذشت چند ماه کشمکش انتخاباتی، هم سرنوست سیاسی کشور را رقم زده شد و هم اینکه پیمان امنیتی ایالات متحده- افغانستان، علی رغم خودداری حامد کرزی، رئیس جمهور پیشین، سرانجام به امضای عالی ترین مقام سیاسی اداری افغانستان رسید و فضای همکاریهای منطقه ای و بین المللی این کشور از ابهام خارج شد.

از این رو، خیز کشورها و بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای برای ایفای نقش برجسته تر در فردای افغانستان هم نگرانی مردم و دولت افغانستان و هم دلواپسی دیگر رقبای خارجی را در پی داشته است. در این میان، هندوستان و پاکستان به عنوان رقبای منطقه ای و در زمره کشورهای تاثیرگذار در سپهر سیاست ورزی افغانستان با حساسیت بیشتری رفتارهای یکدیگر را دنبال می کنند و بر آن هستند تا ضمن پیشگیری از پیشی گرفتن دیگری، موضع برتری را کسب و محیط امنیتی منطقه را به نفع خویش رقم زنند.

دامنه کشاکش هند و پاکستان؛ از کشمیر تا افغانستان

 

هند و پاکستان پس از درگیریهای 1947 استقلال یافتند ولی با این وجود، جنگ و تنش مرزی همواره بر روابط این دو کشور همسایه سایه افکنده است. این معمای امنیتی دو کشور، فارغ از مسایل ایدئولوژیکی، بیش از هر چیز حاصل اختلاف نظر و کشمش فکری رهبران آنها بر سر سرزمین مورد مناقشه کشمیر بوده است به طوریکه در تاریخ نزدیک به هفتاد سال استقلال آنها، ارتش دو کشور در سالهای 1948، 1965، 1971 و 1999 بر سر این منطقه صف آرایی کردند. در درگیری اخیر که از آن با عنوان «جنگ کارگیل» یاد می شود، دو طرف تا جایی پیش رفتند که برای به زانو در آوردن دیگری، سلاحهای اتمی خویش را به حالت آماده باش در آورند. این بحران سرانجام با پادرمیانی بیل کلینتون، رئیس جمهور پیشین ایالات متحده، و متقاعد کردن پاکستان برای عقب نشینی از خاک هندوستان پایان یافت. اما پس از آن دو کشور در نشست مشترکی در 2003، توافقنامه آتش بسی را امضا کردند که چندان عملی نشده و مرزهای آنها هنوز شاهد تنشهای مرزی پراکنده بوده و هر یک دیگری را متهم به نقض آن می کنند.

اما در آنسوی مرزهای مشترک نیز، دو کشور نگاههای امنیتی متفاوتی دارند که افغانستان جلوه عینی و عملی آن است. هند و پاکستان در دوران اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی، نیز رویاروی یکدیگر بودند. هندوستان از سیاستهای مسکو طرفداری می کرد ودر مقابل پاکستان در ائتلاف متشکل از ایالات متحده و برخی از کشورهای اسلامی از گروه مجاهدینی که از کشورهای اسلامی به قصد «جهاد علیه کفار» به افغانستان آمده بودند، قرار گرفت و حتی مستقیمن وارد درگیری با اشغالگران و وابستگان افغانی آنها شد. این کشور، همچنین پایگاه های آموزشی و عملیاتی و همینطور کمکهای مالی و اطلاعاتی گسترده ای را در اختیار مجاهدینی قرار داد که پس از پایان اشغالگری شوروی، بازیگر عمده و مسلط افغانستان شدند. پاکستان همچنین پذیرای بیش از سه میلیون مهاجر افغانی شد که هم در شکل گیری و تقویت نظام طالبان حاکم بر افغانستان در دهه 1990 کمک ارزنده ای کردند و هم به ابزار قدرت اسلام آباد در برابر کابل در سالهای بعد تبدیل شد.

با سلطه طالبان بر افغانستان اما، پاکستان در زمره انگشت شمار کشورهایی بود که حکومت آنها بر افغانستان را برسمیت شناخت و از کمکهای مالی، اطلاعاتی و نظامی گسترده ای را در اختیار آنها قرار داد؛ این مهم با عنایت به چیرگی جمعیتی پشتونها در افغانها سبب شده بود تا این کشور به حیاط خلوت پاکستان تبدیل شود. در مقابل، هندوستان اما در کنار دیگر کشورهای منطقه و فرامنطقه ای از نیروهای موسوم به «ائتلاف شمال» که ترکیب جمعیتی آن بیشتر از اقوام تاجیک، بلوچ و هزاره بود، پشتیبانی مالی، اطلاعاتی و نظامی می کرد. این گروههای قومی هرچند درگیری جنگ داخلی بودند ولی در عین حال رقابت و ستیزهای امنیتی و سیاسی دیگر بازیگران فراملی را نمایندگی می کردند.

به دنبال رویداد 11 سپتامبر و فضای امنیتی خاص ناشی از آن، پرویز مشرف، رئیس جمهور وقت پاکستان، زیر فشار جامعه بین المللی و همچنین مبتنی بر سیاست «نخست پاکستان، سپس دیگران» ناچار به همراهی با ائتلاف بین المللی به رهبر یالات متحده در اشغال افغانستان شد. رفع نگرانی از اشغال خارجی و در عوض کسب امتیازات سیاسی و اقتصادی، رهایی از انزوای ناشی از جنگ کارگیل و لغو تحریمهای بین المللی ناشی از آن، جا نماندن از رقابت با هند در فردای افغانستان از جمله مهمترین ابعاد این سیاست بود. به دنبال این چرخش، نیروهای ائتلاف بهره گسترده ای از بنادر، راهها، پایگاههای نظامی و… پاکستان در جریان حمله به افغانستان بردند  و این کشور به «متحد غیرناتوی» ایالات متحده در نبرد با تروریسم لقب یافت.

اما برخلاف دوران زمامداری طالبان، روابط سیاسی اسلام آباد در طول زمامداری 13 ساله حامد کرزی همواره همراه با بدگمانی، اتهام زنی و تنش مرزی بود. این دو کشور افزون بر اختلافات مرزی خط دیوراند، که به جای مانده از دوران استعماری بریتانیا است، سیاستهای یکدیگر در قبال هم را نکوهش می کردند. از یک سو، کابل دولت پاکستان و به ویژه سازمان اطلاعاتی آن ISI را متهم می کرد که در مبارزه با افراطی گری و طالبان صادق نیست و با در پیش گرفتن رفتارهای دوگانه، بازیگر اساسی در ناامنیهای داخلی آن کشور و به ویژه در عملیاتهای انتحاری و خرابکارانه تندورهای وابسته به «شبکه حقانی» در مقابل کنسولگری هند در جلال آباد 1392 و هرات 1393 است.

با اعلام رویکرد دولت جدید ایالات متحده در مبارزه با طالبان در 2009 و کشیده شدن دامنه جنگ به خاک پاکستان، این کشور ناچار از فشارهای ایالات متحده، عملیاتهای نظامی ای را در مناطق مرزی به راه انداخته است. به رغم این اقدامات نظامی، که از جمله منجر به کشته شدن برخی از رهبران برجسته طالبان همچون «عدنان شکری جمعه»، جایگزین «خالد شیخ محمد» از متهمان اصلی حمله یازدهم سپتامبر، در وزیرستان شد، کابل، اسلام آباد را متهم به تقسیم بندی طالبان به «خوب و بد» کرده و مدعی شده که تنها با شاخه های از طالبان برخورد کرده است که امنیت ملی پاکستان را تهدید می کنند. و همچنین نه تنها رفتار سختگیرانه ای در قبال گروههایی مانند «شبکه حقانی» و «لشکر طیبه» که به ترتیب که عمدتن نیروها و پایگاههای ناتو  و یا منافع هند را تهدید می کنند، ندارد که حتی در پاره ای موارد ISI و ارتش، آنها را از انجام عملیات آگاه می کند.

پاکستان نیز همسایه شمالی را متهم کرده که مبتنی بر سیاستهای جانبدارانه، فضای بیشتری برای جولاندهی رقیب خویش، هندوستان، فراهم ساخته و به هشدارها و دغدغه های سیاسی و امنیتی اسلام آباد توجه کافی نمی کند. از جمله اینکه پرویز مشرف، در زمان ریاست جمهوری خود، در دیدار با همتای افغانیش هشدار داده بود که تنها زمانی حاضر به پذیرش حضور هندیها در آن کشور هستند که در مناطق مرزی پاکستان سرمایه گذاری نکنند، حال آنکه دو کشور قرارداد سرمایه گذاری کلانی را در حوزه راه سازی در مناطق قندهار، ننگرهار، کنر، نیمروز و فراه با یکدیگر بسته اند. پاکستان همچنین عمده هدف هند در راه اندازی کنسولگری در شهرهای جنوبی افغانستان را فعالیتهای خرابکارانه و پشتیبانی از جدایی طلبان بلوچ عنوان کرده است.

اما در مقابل، کفه روابط سیاسی، اقتصادی و امنیتی افغانستان و هندوستان در دوران زمامداری کرزی سنگین تر شد که طبیعتن نگرانی هرچه بیشتر پاکستان را نیز به بار داشته است. هندوستان با وعده پرداخت 2 میلیارد دلار کمک  از 2001، پنجمین کشور کمک کننده مالی پس از ایالات متحده، بریتانیا، ژاپن، آلمان به افغانستان است. این کشور در حوزه های مختلفی چون اشتغال زنان؛ خدمات آموزشی و بهداشتی؛ انتظامی؛ عمرانی مانند ساخت بزرگراه زرنج- دلارام با هدف ارتباط دادن مرکز افغانستان با سواحل و بنادر جنوبی ایران و ساختمان پارلمان افغانستان؛ امنیتی در زمینه آموزش و مشاوره نظامی به افسران اردوی ملی، بازسازی کارخانه جنگ افزارسازی نزدیک کابل روابط خود با افغانستان را گسترش داده است. اما آنچه هندوستان را وادار به احتیاط به همکاری نظامی- امنیتی با افغانستان کرده، پیشگیری از برانگیختن حساسیت بیش از حد پاکستان است.

بر همین اساس، اگرچه دو کشور در اکتبر 2011 توافقنامه همکاری راهبردی  بستند و دهلی نو آموزش 650 نیروی امنیتی و نظامی افغانستان را برعهده گرفته اما نسبت به درخواست کرزی در اعطای کمکهای لجستیکی و تجهیزاتی سنگین مانند هواپیما و تانک با احتیاط پاسخ داد. اما در عین حال اهداف بلندمدتی که هند در چارچوب توافقنامه راهبردی در افغانستان دنبال می کند را می توان چنین برشمرد: تقویت حاکمیت ملی و یکپارچگی سرزمینی افغانستان؛ دسترسی به بازارهای آسیای میانه؛ تامین نیاز صنایع و کارخانه های خود به مواد خام، تقویت ارتش ملی این کشور در انجام مأموریتهای امنیتی خویش و برخورد با شورشیان تندرو؛ افزایش نفوذ منطقه ای و اعمال فشار بیشتر بر پاکستان، نشان دادن توان نظامی خویش به افغانستان به عنوان متحد قابل اطمینان.

در واقع بیش از هر چیز دیگری، رویکرد دهلی نو در دهه ی گذشته مبتنی بر نرم افزارگرایی و سلطه بر «قلوب و دلهای» رهبران و مردم افغان بوده است. نزدیکی رهبران پساطالبانی به هند، به همراه سرمایه گذاریهای گسترده اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و … این کشور در افغانستان سبب شده تا افزون بر رهبران، مردم افغان تصور کشور خیرخواه را از هندوستان داشته باشند.

در مجموع، گسترش نفوذ هند در افغانستان به ویژه نفوذ نرم افزارگرایی در سالهای اخیر به مثابه تزلزل جایگاه راهبردی و اقتصادی پاکستان به شمار می رود و این چیزی است که به مذاق رهبران اسلام آباد خوش نمی آید. این کشور خواهد کوشید به طرق مختلف چه آشوب­افکنی و چه نقش آفرینی در چینش اعضای دولت وحدت ملی و تقویت پشتونها و … این کشور را همچنان در سلطه خویش نگه دارد. این آن معمای امنیتی است که اکنون از آن با عنوان احتمال راه افتادن «جنگ نیابتی» در افغانستان یاد می شود.

خروج نیروهای ائتلاف و آغاز جنگ نیابی دیگر؟!

 

«جنگ نیابتی» پیش از این نیز در افغانستان جریان داشته است؛ چه در دهه 1980؛ چه در 1990 و چه اکنون. لذا پدیده جدیدی به شمار نمی رود ولی آنچه آنرا مهم جلوه داده، همانگونه که گفته شد، تلاش و رقابت کشورهای مختلف برای کسب امتیاز و اعتبار بیشتر در فردای سیاستگذاری افغانستان است. در این میان، آموزش نیروهای افغانی در خاک هندوستان آنهم در ارتشی که به رغم اکثریت پشتونها در افغانستان، بدنه اصلی آن را تاجیکها تشکیل می دهند، فعالیت هند در مناطق مرزی، کسب اعتبار بیشتر در جامعه افغانستان، تقویت اقوام، گروهها و سیاستمداران افغانی مایل به خود، اعطای کمک مالی به افغانستان در  خرید تسلیحات و تجهیزات نظامی از روسیه و … از جمله مواردی است که پرویز مشرف، رئیس جمهور پیشین و صاحب نفوذ پاکستانی را بر آن داشت تا در گفتگو با خبرگزاری فرانسه، به طرف هندی نسبت به ایجاد «افغانستانی ضد پاکستان» هشدار بدهد و بیافزاید که «اگر هند از بعضی عناصر در افغانستان استفاده کند، پاکستان نیز از عناصر خود در آنجا کار خواهد گرفت و به این ترتیب جنگ نیابتی آغاز خواهد شد.» این موضع گیری از سوی مقامات افغانی با واکنش تندی روبرو شد و احمد زی و کرزی، روسای جمهور کنونی و پیشین افغانستان اعلام کردند که اجازه چنین کاری را به کشورهای خارجی نخواهد کرد.

در همین حال نیز نارندرا مودی، نخست وزیر هندوستان که نگران از گسترش ناامنی ها و کشمکشهای فرقه ای در افغانستان و پاکستان و کشیده شدن دامنه آن به مناطق مسلمان نشین کشمیر تحت سلطه خویش است، اسلام آباد را متهم به راه انداختن چنین جنگی کرد. مودی، که سه روز پیش از مراسم تحلیفش، با رویداد تروریستی بمبگذاری در مقابل سفارت کشورش در هرات افغانستان روبرو شده بود، در سخنرانی خویش در مناطق مرزی با پاکستان اعلام کرد این کشور با شکست خوردن در میدان جنگ، جبهه جدیدی را علیه ما راه انداخته که جنگ نیابی و پشتیبانی از تروریسم است. شایان ذکر است که هندوستان، پاکستان را متهم در دست داشتن در انفجار بمبئی 2008 و پناه دادن به حافظ سعید، طراح آن و همچنین عملیاتهای خرابکارانه علیه منافع خویش در افغانستان کرده است.

افزون بر این موضعگیری اعلانی، هندوستان افزون بر تلاشهایی که در صحنه داخلی افغانستان برای جلب توجه مردم و سیاستمداران این کشور انجام داده، در صحنه بین المللی کوشیده تا نگاه بازیگران تاثیرگذار در مسایل افغانستان از جمله ایالات متحده را به خود متمایل سازد.  در همین راستا، وزارت دفاع ایالات متحده، پنتاگون، در گزارشی با عنوان «پیشرفت امنیت و ثبات در افغانستان» در اکتبر 2014 از پاکستان به خاطر به راه انداختن جنگ نیابی علیه هند در آن کشور انتقاد کرد. این گزارش که پس از سفر مودی، نخست وزیر  هند به واشنگتن منتشر شد، هندیها آن را پیشرفتی در نزدیکی هر چه بیشتر دیدگاههای دو کشور خواندند. همچنین در این گزارش، ضمن استقبال و ستایش همکاری ها و فعالیتهای زیرساختی و اصلاحی هند در افغانستان، آمده است پاکستان در حال فراهم کردن پناهگاه به شبه نظامیانی همچون شبکه حقانی و لشکر طیبه است که تهدیدی جدی برای نیروهای ائتلاف در مأموریت های غیر نظامی پس از سال ۲۰۱۴ به شمار می رود. هندوستان همچنین با اجرای سیاستهای اصلاحی اقتصادی و رفاهی در منطقه کشمیر تحت سلطه خویش بر آن است تا در گذر زمان بتواند گرایشهای گریز از مرکز را مهار و به تقویت حس ملی گرایی کمک کند.

اقدامات کابل در برابر جنگ نیابی

 

رهبران افغان که دهه آینده را دهه «توسعه و تحول» کشور خوانده اند، شرط اساسی دستیابی به رونق اقتصادی و پیشرفت را برقراری امنیت و واداشتن تندروها به تن دادن به رقابت سیاسی و نه نظامی در کشور دانسته اند.

اما آنگونه که تاکنون مشخص شده، دولت احمدزی، کلید گشودن قفل امنیت افغانستان را در خارج از مرزها جستجو می کند؛ به این معنا که با گذشت بیش از دو ماه از تشکیل دولت وحدت ملی، هنوز ترکیب و چینش اعضای کابینه مشخص نشده است ولی در عین حال راهروهای دیپلماسی افغانستان روزهای شلوغی را پشت سر می گذارد. سفرهای پی در پی مقامات رسمی و غیررسمی افغان به کشورهای مختلف منطقه ای و فرامنطقه ای مانند هند، عربستان، ایران، چین، پاکستان، آلمان، انگلستان (با هدف شرکت در نشست بین المللی لندن در خصوص آینده افغانستان) و … حکایت از عزمی است که رهبران افغانی برای شکل دادن به ائتلافی نو برای واداشتن پاکستان نسبت به پذیرفتن تعهدات بین المللی خویش نسبت به افغانستان است.

نشست سه جانبه رهبران ترک- افغان- پاکستان بستر مناسب دیگری است که افغانها در جستجوی یافتن راهی برای امنیت بخشی به کشور خویش است. ابتکار چنین نشستی در سال 2007 توسط ترکیه مطرح، که با استقبال افغانستان و پاکستان نیز روبرو شد. در سالهای اخیر نشستهای رهبران افغان و پاکستانی با میانجی گری ترکیه و با هدف کاهش تنشهای سیاسی، مرزی و بهبود مناسبات اقتصادی و امنیتی برگزار شد. در سفر ماه گذشته رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه به افغانستان، وی بر آمادگی کشورش در این خصوص تاکید داشت. قرار است نشست جدید رهبران سه کشور ماه آینده در استانبول برگزار شود. افغانستان امیدوار است که ترکیه با داشتن رابطه حسنه با پاکستان بتواند این کشور را راضی کند تا در مبارزه با تروریسم نقش اساسی‌تر بگیرد و در روند صلح همکاری نماید.

در همین حال، رهبران افغان به دنبال متنوع ساختن بازیگران فعال در صحنه های اقتصادی، سیاسی کشور خویش است تا با دخیل کردن آن ها مانع از تحقق چنین جنگی شوند. تقویت مناسبات اقتصادی و سیاسی با چین و بهره گیری از جایگاه آن به عنوان «موازنه گر» در عرصه رقابتهای هند و پاکستان ابتکار عمل مهمی است که افغانها در حال پیاده سازی آن است. چین از یک سو، روابط نزدیک اقتصادی- امنیتی با پاکستان دارد و از سوی دیگر همچون هندوستان در زمره بازیگران نوظهور نظام بین الملل قلمداد می شود. تقویت موضع خویش در افغانستان و بهره گیری از آن در رسیدن به بازارهای آسیای مرکزی و غربی، بستن توافقنامه اقتصادی دوجانبه برای بهره برداری از معادن و منابع زیرزمینی افغانستان و احساس خطر امنیتی ناشی از کشیده شدن دامنه ناآرامی ها به استان سین کیانگ از جمله انگیزه هایی است که رهبران چین برانگیخته تا در جریان سفر احمد غنی به این کشور، پیشنهاد برگزاری ميزباني مذاكرات صلح ميان حكومت افغانستان، پاكستان و طالبان را مطرح کند.

تلاش افغانها برای نهایی ساختن توافقنامه سه جانبه همکاری میان پاکستان، هندوستان، افغانستان به منظور بهبود مناسبات اقتصادی و تجاری میان سه کشور دیگر اقدامی است که آنها در تلاش برای یافتن راه حل امنیت بخشی به کشور خویش هستند. طبیعتن تحقق چنین هدفی می تواند بستر طرحهای اقتصادی مشترک همچون خط لوله انتقال گاز ترکمنستان به هند و پاکستان از خاک افغانستان (خط لوله تاپی) را فراهم سازد.

سرانجام سخن

 

همانگونه که اشاره شد، هندوستان و پاکستان در طول سالهای پس از استقلال، همواره روابطی مبتنی بر تنش بیشتر داشته اند. اما اکنون افغانستان تبدیل جبهه اختلاف و درگیری دو کشور شده است که تنها قربانی اصلی آن مردم افغانستان هستند. اما بنا به دلایلی چون عزم دولت وحدت ملی افغانستان در امنیت بخشی، بهبود اوضاع اقتصادی، تعهدات کشورها و سازمانهای بین المللی به بازسازی این کشور و نیز آگاهی رهبران دو کشور نسبت به عواقب تداوم تنشها در روابط دو کشور می توان انتظار داشت که «جنگ نیابی» هند و پاکستان به معنایی که در دهه های اخیر بر حیات مردم افغانستان تحمیل شده، نباشد. اما در عین حال، خیزش اسلام گرایان تکفیری در مناطق مختلف جهان به ویژه در آسیای مرکزی سبب خواهد شد تا کشورهای منطقه به ویژه هند و چین، آن را دغدغه امنیتی خود بدانند.

ارسال دیدگاه