ترامپ با راست افراطی در آمریکا پیوند خورده استترامپ با راست افراطی در آمریکا پیوند خورده است

عبور از جمهوری‌خواهی کلاسیک

بازی ای که در ایالات متحده آمریکا در زمینه چینش کابینه ترامپ در دستور کار قرارگرفته است، بازی نه چندان پیچیده ولی بسیار خطرناک است. در آمریکا ترامپ در برابر ملتی قرار دارد که خواهان تغییر وضع موجود هستند و شعارهای رادیکالانه او نه شعارهای تحول‌خواه بلکه شعارهای دگرگون‌خواه بوده است.

دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب آمریکا اخیرا افرادی را برای کابینه اش پیشنهاد کرده است که همگی دارای جهت گیری های تند و افراطی خصوصا نسبت به ایران هستند . او تمایل خود را به انتخاب افراد جنجال برانگیز نشان داده است. ترامپ که در منتهی الیه جناح راست افراطی حزب جمهوریخواه ایالات متحده آمریکا قرار دارد، از جمهوری خواهان کلاسیک عبور کرده است و مرزهای تعیین شده مهوریخواهان نومحافظه کار آمریکا را نیز درنوردیده است و اکنون به عنوان یک سیاستمدار دارای رویکردهای پوپولیستی با جهت گیری های نژادگرایانه شوونیستی در پی تعیین تیم خود و ایجاد یک تحرک معنادار در این زمینه است.

او درتاسیس و تشکیل دولت خود به واسطه همین گرایش ها نیروهایی را در دولت آینده ایالات متحده آمریکا می چیند که این نیروها بیشتر زمینه های همگرایی فکری با او و سپس تعریف عملیاتی سیاست های وی را به عهده خواهند گرفت، وی از یک سو بر آنها تاثیرگذار بوده و از سوی دیگر از آنها تاثیر می پذیرد.

این معنا موجب می شود که ترامپ دولتی را تشکیل بدهد که این دولت در منتهی الیه جناح راست افراطی حزب جمهوریخواه ایالات متحده آمریکا قرار می گیرد و از سوی دیگر با توجه به جایگاه جغرافیایی نظریات وی در منتهی الیه جناح راست تنه به تنه جناح چپ ایالات متحده آمریکا بداند که خواهان اصلاحات شدید در ساختار ایالات متحدهآمریکا هستند.

به عبارت دیگر شعارهای پوپولیستی او، شعارهایی است که جناح چپ موجود در آمریکا آن را دهه های گذشته فریاد زده است اما نتوانسته است راه به جایی ببرد. او به عنوان یکی از مهره های اصلی لیبرال بورژوازی ایالات متحده آمریکا اکنون لیبرال دموکراسی را زیر سوال برده و در پی ایجاد یک فضای مثبت برای چینش نیروهایی است که بتواند طرح های مطرح شده در کمپین انتخاباتی خود را عملیاتی کند.

 افرادی که او مشخص کرده است از جمله پوکئو به عنوان رئیس سازمان سیا، متیس به عنوان وزیر دفاع و همچنین صحبت کردن از کسانی مثل گینگریچ که وزارت امور خارجه را نپذیرفت که همگی اینها نشان دهنده آن است که او در پی چیدن نیروهایی است که دارای گرایش های رادیکال شوونیستی هستند، تحت تاثیر سه شاخه اساسی در ایالات متحده آمریکا یعنی رادیکالیسم نظامی، بنیادگرایی مسیحی – یهودی و شوونیسم آمریکایی قرار دارد و در عمل در عرصه سیاست داخلی خواهان ایجاد یک فضای مثبت برای شعارهای پوپولیستی ولی با جهت گیری غشای امنیتی برای سرمایه داری لیبرال بورژای آمریکا بوده و از طرف دیگر بر آن هستند تا زمینه پرور ایجاد یک فضای تهاجمی در عرصه سیاست خارجی در چارچوب بنگاهداری سیاسی در کاخ سفید شوند. اگر به گزاره های تولید شده توسط ترامپ بنگریم این گزاره تولید شده بیشتر متوجه ایجادفضایی است که در پی تحکیم لیبرال بورژوازی غربی با شعارهای پوپولیستی بودند.

او از یک طرف به ساختار قدرت و فساد موجود در ساختار قدرت آمریکا توجه دارد و از طرف دیگر با ورود خود به کاخ سفید تلاش کرده است تا حتی زمینه های تغییرات مناسب در روند مدیریت کاخ سفید را به نفع بنگاه های اقتصادی که به خود او وابسته اند شروع کند، از جمله تغییر منوی کاخ سفید در چارچوب ایجاد قراردادهای مستحکم مالی با بنگاه هایی است که قبلا خود او طرف معامله با آنها بوده است.

از این رو باید بپذیریم که وی به عنوان یک بنگاه دار بزرگ در لیبرال بورژوازی ایالات متحده آمریکا از شعارهای پوپولیستی بهره برد تا بتواند ملتی را که نسبت به ساختار قدرت موجود از مرزهای بسیار گسترده ای برخوردار بودند با خود همراه کند. او این حجم از آرای غیرمترقبه نزد احزاب سیاسی و رسانه ها در ایالات متحده آمریکا را به دست آورد، سپس با چینش نیروهای محافظ با خود و مطلوب از نظر انجام طرح های عملیاتی برای پیاده سازی آنچه او مدنظر خود دارد، جهت گیری رادیکالیسمی در ایالات متحده آمریکا را افزایش بخشد.

ازاین منظر باید بگوییم چینش نیروهای دولت در زمان فعلی در آمریکا بیشتر شبیه یک بنگاه اقتصادی سیاسی و استفاده از این بنگاه در جهت افزایش سرمایه بنگاه ترامپیستی است.

پامپئو، فلین، رامنی، بنن و متیس که به عنوان اعضای پیشنهادی کابینه ترامپ مطرح هستند از منظر سوابق سیاسی دارای یک سابقه درخشان درجهت گیری های تندروانه هستند. همان گونه که مطرح شد بخشی از آنها نمایندگی رادیکالیسم نظامی در آمریکا را به عهده دارند؛ امثال فلین و پامپئو نماینده نگرش های رمبوئی هستند. اگر به فیلم هایی مانند رامبو نگاه کرده باشید اساسا اینها خود را وامدار ارتش بزرگ ایالات متحده آمریکا و آنچه آنها درجنگ هزینه کرده اند می دانند.

به بیان دیگر آنها خود را نجات دهنده آمریکا و هزینه کننده برای قدرت آمریکا در جنگ های چند دهه گذشته این کشور در مناطق مختلف جغرافیایی می خوانند.

از این روست که ما شاهد ایجاد یک فضای رادیکالیستی درعرصه نظامی هستیم به گونه ای که نظامیان خود را بازنده چند دهه اخیر عرصه سیاست در آمریکا دانسته و در پی ایجاد یک فضای مناسب برای افزایش قدرت سیاسی آنها می باشند.از طرف دیگر ما شاهد بنیادگرایی مسیحی یهودی هستیم، آنها بر این باور هستند که دوره آخرالزمان آنچه موجب می شود که گستره میزان پیروزی مخالفان یهودی درجهان استقرار پیدا بکند، درنهایت استقرار محاصره نگرش های یهودی محور صهیونیست است که زمینه پرورظهور صهیون خواهد شد.

همین در مسیحیت و بنیادگرایی مسیح ظهور مجدد مسیح را در این زمان وعده می دهد. از این رو با وجود اینکه در آغاز مسیحیت و یهودیت با یکدیگر دارای تنش های بسیار زیاد نظری و عملی هستند اما در فرجام اعتقاد به نوعی هم بختی مشترک از نظر ظهور منجی آخرالزمان دارند. از این رو این نگرش ها و دیدگاه ها موجب می شود که بنیادگرایی مسیحی – یهودی نیز در آمریکا با یکدیگر نوعی همگرایی پیدا کنند.

سخنرانی او در جنگ 33 روزه قابل استناد است. بخش دیگراین وجه را شوونیست های آمریکایی به عهده دارند، در عین حال که ناسیونالیست هستند جهت گیری های نژادپرستانه دارند.ترکیب ناسیونالیستی آمریکا و نژاد پرستی متکی بررنگ سفید در دیدگاه های این افراد به خوبی قابل مشاهده است، بنابراین باید گفت همه این افراد در چارچوب های معنادار این نگرش قرار می گیرند.

حال اگر این افراد به سمت های مورد نظر منصوب شوند باید دید سرنوشت برجام و تاثیرشان در تحولات خاورمیانه چگونه است. بازی ای که در ایالات متحده آمریکا در زمینه چینش کابینه ترامپ در دستور کار قرارگرفته است بازی نه چندان پیچیده ولی بسیار خطرناک است. در آمریکا ترامپ در برابر ملتی قرار دارد که خواهان تغییر وضع موجود هستند و شعارهای رادیکالانه او نه شعارهای تحول خواه بلکه شعارهای دگرگون خواه بوده است.

 در صحنه سیاست داخلی اجرای این شعارها برای ترامپ و تیم او بسیار مشکل خواهد بود، آنها فعلا درماه عسل با مردم به سر می برند و در سال آینده که به هرتقدیر دولت مستقر می شود باید جوابگوی افکار عمومی و رسانه های موجود در ایالات متحده آمریکا باشند. اگر اونتواند شبکه های اجتماعی را با خود همراه کند بی تردید با مساله جدی در عرصه سیاست داخلی روبه رو خواهد شد.

از طرف دیگر او در سیاست خارجی یک سیاست تهاجمی بنگاهی را دنبال می کند؛ نظر او در ارتباط با متحدانآمریکا، ناتو، خاورمیانه به ویژه نیروهای عربی و بالاخص ایران نشان دهنده همین معناست. او در ارتباط با خاورمیانه تلاش دارد که با همگرایی با روسیه زمینه های یک توافق برد- برد میان مسکو و واشنگتن را ایجاد و بیشترین امتیاز را برای خود فراهم کند.از طرف دیگر زمینه های گرفتن باج بنگاه محورانه از متحدان آمریکا در اروپا فراهم سازد.

بنابراین باید گفت در این مسیر آنچه او در حال انجامش است به همین معنا باز می گردد، نیروهایی مثل پامپئو، متیس و بن نکه او به عنوان مشاور ارشد استراتژیک خود برگزیده است، همگی با این طرز تفکر همراه هستند وبنابراین باید بگوییم که تیمی که او در اختیار گرفته است تیمی بسیار رادیکال، تهاجمی و در عین حال اهل معامله است.

 ترامپ درپی ایجاد یک فضای مثبت در درون آمریکا برای جهت گیری تهاجمی علیه ایران است. آنچه در باب برجام مطرح کرد زمینه پرور همین معنا در کمپین انتخاباتی ترامپ بود. او بر آن است که همکاری های بین المللی با ایران را بسیار محدود کند و آنچه دربرجام به وجود آمد و دولت اوباما به دنبال آن بود از دستور کار خارج نماید.

 ازطرف دیگر او درعین حال به ادامه همکاری بین المللی مشروط با ایران تلاش خواهد داشت در منطقه نوعی انزوای ایران و در نهایت محاصره ایران را دنبال کند و با بزرگنمایی خطر تهران در منطقه خاورمیانه نوعی  همگرایی با مرکزیت تل آویو میان کشورهای عربی و غیرعربی منطقهخاورمیانه علیه جمهوری اسامی ایران پدید آورد.

جبهه موافقتی که در زمان هیلاری کلینتون با مرکزیت عربستان در برابر جبهه مقاومت در منطقه ایجاد شد، اکنون در دوران ترامپ بیشتر دنبال خواهد شد و این بار نه با مرکزیت ریاض و کنترل واشنگتن بلکه با مرکزیت تل آویو و همکاری واشنگتن صورت خواهد پذیرفت. آنچه در دستور کار قرار دارد در عین حال که درآمریکا و در صحنه سیاست داخلی نوعی رادیکالیسم را دنبال می کند؛ درصحنه سیاست خارجی نوعی جهت گیری تهاجمی به ویژه با محوریت ضد ایرانی را دنبال می کند.

نیروهایی که هم اکنون ترامپ آنها را در جهت همکاری با دولت آینده دعوت کرده است نه تنها در جهت گیری رادیکالیستی بلکه در موضع ضدایرانی با یکدیگر دارای مخرج مشترک هستند.

***

• این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان، تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران بازنشر یافته و الزاماً منعکس‌کننده‌ی مواضع و دیدگاه‌های اندیشکده راهبردی تبیین نیست.

• منبع: ایرنا مقاله (به قلم مهدی مطهرنیا، آینده‌پژوه سیاسی/ به نقل از هفته‌نامه خبری- تحلیلی مثلث، شماره سیصد و سی و پنج)

ارسال دیدگاه