مجری: خدمت حضار محترم، کاربران شبکهی اجتماعی افسران و بینندگان تلویزیون اینترنتی آرمان، عرض سلام دارم. امروز مطابق مأموریتی که اندیشکدهی راهبردی تبیین بهعنوان مجمعی از پژوهشگران عمدتاً جوان، نسل سومی انقلاب و علاقهمند به مطالعات منطقهای برای خود ترسیم کردهاست، نشستی را پیرامون پیامدهای منطقهای جنگ غزه که اخیرا رخ داد و رژیم صهیونیستی طی آن حملاتی را علیه این باریکه داشت، برگزار میکنیم. نشست حاضر متعاقب نشستی است که پیش از این با حضور اساتید گرامی، همچون دکتر سراج، دکتر کلینی و دکتر موسوی در رابطه با بررسی ابعاد نبرد غزه برگزار شد. لازم است که مهمانان بزرگواری را که افتخار حضور و استفاده از نظرات ایشان را داریم معرفی نمایم: جناب دکتر غضنفر رکنآبادی؛ سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران و جناب آقای دکتر محمدعلی مهتدی؛ کارشناس مسائل غرب آسیا و شمال آفریقا. ضمن خوشآمدگویی خدمت این دو استاد بزرگوار، بهتر است که سؤال اول را با آقای مهتدی شروع کنیم. بهنظر شما بازندهها و برندههای این نبرد در منطقه، چه گروهها و کشورهایی بودند؟
دکتر محمدعلی مهتدی، کارشناس برجسته مسائل منطقه
دکتر محمدعلی مهتدی: تا این لحظه برندهی اصلی، ملت فلسطین بودهاست؛ از این رو که خارج از دیدگاههای عاطفی و شعاری، مقاومتی که ما ظرف این 40 روز در غزه دیدیم، مقاومتی بینظیر بود که رژیم صهیونیستی را غافلگیر کرد و نظریهی بازدارندگی آن را زیر سؤال برد. از طرف دیگر قدرت بازدارندگی مقاومت؛ همچنان که در سال 2006م در جنوب لبنان شکل گرفت، این بار در نوار غزه تثبیت شد. بر این اساس به همان میزان که قدرت بازدارندگی و ایجاد توازن رعب در شمال و جنوب فلسطین اشغالی بالا میگیرد، به همان میزان قدرت بازدارندگی رژیم صهیونیستی دچار تزلزل میگردد. بنابراین برندهی اصلی مردم و مقاومت فلسطین هستند. از نتایج مهمی که جنگ غزه طی یک ماه اخیر داشت، وحدت ملت فلسطین در میان خود و با مقاومت بود؛ یعنی با وجود همهی جنایاتی که اسرائیل در کشتار دستهجمعی، تخریب خانهها، مساجد و مدارس انجام داد تا میان ملت فلسطین و سکنهی نوار غزه با مقاومت جدایی بیندازد، شاهد بودیم که برعکس آن رخ داد و حتی کسانی که خانههایشان ویران شدهبود، روی ویرانههای خانه خود شعار حمایت از مقاومت را میدادند. بنابراین مقاومت و ملت فلسطین تا این لحظه برندهی مهم جنگ هستند. بعد از مردم فلسطین، این اعضای محور مقاومت در منطقه هستند که پیروز میباشند؛ کسانی که در محور و دایرهی مقاومت در منطقه، شریک مردم فلسطین هستند و شامل مقاومت اسلامی در لبنان؛ حزب الله، کشور سوریه و در رأس همه جمهوری اسلامی ایران میشود. همچنین این را پیروزی میتوان به ملتهای منطقه گسترش داد، چرا که آنها از طریق تظاهرات ثابت کردند که از مقاومت غزه حمایت میکنند. از دیگر سو، محافل آزادیخواه جهان از جمله در کشورهای غربی و اروپایی را شاهد بودیم که از طریق تظاهرات گسترده، حمایت خود را از مقاومت غزه اعلام کردند. بنابراین این پیروزی متعلق به آنها نیز هست. در رابطه با زیاندیدگان این جنگ، باید رژیم صهیونیستی را در رأس قرار داد، زیرا که این رژیم در دامی افتاده که راه خروجی از آن ندارد. آنها تصور نمیکردند که مجبور شوند این تجاوز را تا این حد طولانی کنند. این امر دقیقا مشابه جنگ سال 2006م است که در جنوب لبنان اتفاق افتاد. در آن زمان نیز تصور آقای «ایهود اولمرت»؛ نخستوزیر رژیم صهیونیستی این بود که ظرف چند روز مقاومت اسلامی در جنوب لبنان را نابود خواهدکرد، اما دیدیم که جنگ به مدت 33 روز طول کشید و تا آخرین روز، مقاومت، شهرها و تجمعات صهیونیستی را هدف موشک قرار میداد. پس از شکلگیریِ قدرت بازدارندگی در جنوب لبنان، این دستاورد برای اولین بار بود که در طول معارضات و مناقشات منطقهای برای مردم غزه اتفاق میافتاد فلذا امری کمسابقه و کمنظیر بود. در این نبرد مسئلهی برتری و قدرت بازدارندگی اسرائیل بهطور جدی زیر سؤال رفته است. با تکنیکهای دفاعی بسیار دقیق و خوبی که مقاومت در جنوب غزه انجام داد، مشخص شد که سیستم دفاع موشکی گنبد آهنین، کارایی مد نظر صهیونیستها را ندارد. اکنون چهرهی اسرائیل در افکار عمومی غرب بسیار مغشوش شده است. اکنون در درون اسرائیل شاهد آغاز بحران سیاسی هستیم. تظاهراتی که علیه دولت لیکودی از سوی اقشار مختلف حتی از سوی شهرکنشینان صهیونیست برگزار شد، نشانهی آن است. چنانچه در آیندهی نزدیک این مناقشات در غزه پایان پذیرد، بهطور حتم شاهد آغاز بحران سیاسی گستردهای در اسرائیل خواهیم بود. دیگر طرفهای زیاندیدهی این جنگ، آن دسته از رژیمهای عربی هستند که بهطور مستقیم و غیرمستقیم و درهماهنگی با رژیم صهیونیستی منتظر نابود شدن مقاومت در نوار غزه بودند، اما تیر آنها به سنگ خورد. آنها نیز بازندههای مهم این جریان هستند.
مجری: جناب دکتر رکنآبادی! با توجه به صحبتهایی که دکتر مهتدی مبتنی بر اینکه این جنگ به نوعی میان مردم فلسطین ایجاد وحدت کرد، تحلیل حضرت عالی راجع به روند آیندهی سازش میان تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی چگونه خواهدبود و ناآرامیهایی را که در کرانهی باختری شاهد بودیم چگونه ارزیابی میکنید؟
دکتر غضنفر رکنآبادی: برای پاسخ دادن به این سؤال خوب است که تا یک مقدار به ریشههای تجاوز اخیر اسرائیلیها به غزه بپردازیم و اهدافی را که صهیونیستها برای جنگ خود علیه غزه مشخص کرده بودند تبیین نماییم. از سال 1948م تا به امروز بیش از 66 سال است که اسرائیلیها موفق نشدهاند که رژیم و نظام خود را تثبیت کنند و همواره از بحران امنیت، هویت و مشروعیت رنج بردهاند. تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، این ایده در میان مردم فلسطین داشت جا میافتاد که مبارزه با رژیم صهیونیستی فایدهای ندارد، چرا که اسرائیل کشوری نیرومند است و آمریکای قدرتمند از آن حمایت میکند و ما با این تجهیزات و امکانات ابتدایی نمیتوانیم مقابل آن بایستیم. این امر تا زمانی که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد و مقاومت اسلامی در لبنان شکل گرفت ادامه داشت.
همانطور که جناب آقای مهتدی اشاره کردند، حزب الله لبنان برای اولینبار پشت اسرائیلیها را به خاک مالید که نقطهی اوج آن جنگهای سال 1993م، 1996م، 2000م و فرار ذلتبار اسرائیلیها از جنوب لبنان بود. در واقع این مقاومت لبنان بود که قطعنامه 1425 شورای امنیت را مقاومت اجرا کرد و نه سازمان ملل متحد. فلسطینیها در همان سال 2000م به این نتیجه رسیدند که ما نیز میتوانیم اراضی خود را پس بگیریم. لبنانیها با الهام از جوانان ایرانی در پیروزی در انقلاب گفتند که ما میتوانیم و توانستند و فلسطینیها با الهام گرفتن از لبنانیها، انتفاضهی دوم را تحت عنوان «انتفاضه الاقصی» با گذشت از سه ماه بعد از آن پیروزی بزرگ در لبنان، انجام دادند که منجر شد که روند مذاکرات سازش وارد مرحلهی جدیدی شود. در طی روند مذاکرات سازش چنانچه که توافقنامه اسلو بهطور کامل اجرا شود، فقط 9% مساحت کل فلسطین به فلسطینیها داده میشود. این در حالی است که بر اساس قطعنامه 181 موسوم به قطعنامهی تقسیم در سال 1947م، حداقل 44% مساحت فلسطین باید به فلسطینیها داده میشد. جالب آنجاست که در آن موقع فلسطینیها به قطعنامه 181 اعتراض کردند و آن را قبول ننمودند، حال چطور ممکن است که در سال 1993م با امضا شدن پیمان اسلو، بپذیرند که دولت فلسطینی در 9% خاک این کشور تشکیل شود. نکتهی مهم این است که در پذیرش کشور فلسطینی در آن 9% خاک خود نیز هیچ اقدامی انجام نشده و جزو اصول مورد منازعه در روند مذاکرات سازش میان فلسطینیها و صهیونیستها است. اسرائیلیها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، به طور اخص بعد از سال 2000م وارد یک چالش بسیار جدی شدند، چرا که در این سال موازنه و معادلهی وحشت به نفع مقاومت تغییر کرد. مسئلهی بسیار دردناکی برای آنها، این بود که به مدت 66 سال است که آنها نهتنها نتوانستهاند، خود را تثبیت نمایند، بلکه موازنهی وحشت نیز که سابقا به نفع اسرائیلیها بود تغییر کرده است. لذا همواره در پی هر شکستی به دنبال جبران آن شکست بودند و بر همین اساس آنها در طول مدت 10 سال، میان نبردهایی که در لبنان از سال 1996م تا 2006م شکل گرفت خود را به خوبی آماده کردند تا در حملهای گسترده بتوانند شکست خود را جبران کنند. اما شاهد بودید که در جنگ 33 روزه چه اتفاقی افتاد و آنها مجددا شکست خوردند. از سال 2006 تا 2011م، رژیم صهیونیستی پنج رزمایش بزرگ را تحت عنوان تحول 1 الی 5 انجام داد. پیش از رسیدن به سال 2011م، سران این رژیم در سال 2009م میگفتند که غزه، ضعیفترین حلقه از محور مقاومت است و بنابراین به غزه حمله کردند، اما در جنگ 22 روزهی غزه شکست خوردند. اینکه میگوییم آنها شکست خوردند جزو اعترافات خود آنها و وارد جزئیات آن نمیشوم. در 2012م که شاهد آغاز حرکت بیداری اسلامی بودیم، آنها بهنوعی گفتند که بیایید و این ضعیفترین حلقه را مجددا مورد ارزیابی عملی قرار دهیم و ببینیم که میتوانیم نتیجهای بگیریم یا خیر. نتیجهی این جنگ موسوم به جنگ 8 روزه نیز شکست اسرائیل، پیروزی مقاومت و تمکین اسرائیلیها نسبت به شروط مقاومت بود. تا آن زمان گروههای تکفیری و تروریستی هنوز وارد معادله نشده بودند، اما در سال 2013م ورود این گروهها شرایط را تغییر داد.
شما حتما این بحث را شنیدهاید که «هیلاری کلینتون» در کتاب خاطرات خود نوشته است که ما داعش را برای تحقق منافع آمریکا، رژیم صهیونیستی و تجزیهی کشورها در منطقه به وجود آوردهایم. مقام معظم رهبردی در این باره فرمودهاند که راجع به این مسئله تحقیق شود که درست یا خیر که اگر درست باشد فاجعهی بسیار بزرگی است. به هر حال بهطور یقین میتوان گفت که اگر آمریکاییها این گروههای تکفیری و تروریستی را به وجود نیاورده باشند، آنها را بهکار گرفته و از آنها استفاده ابزاری کردهاند و اساسا اسرائیلیها با استفاده از این عامل با وجود شکستهای پیدرپی، درصدد تغییر معادله بودند تا موازنهی وحشت به نفع اسرائیل تغییر نماید. بر همین اساس بود که در سال 2012م حمله به غزه را آزمودند و نتیجه نگرفتند. در سال 2013م نیز در لبنان در منطقهای مشترک میان سوریه و لبنان موسم به «جنتا»، ساختمان متروکهای را که تا مدتها هواپیماهای اسرائیلی آنجا را شناسایی کرده بودند بمباران نمودند تا ببینند واکنش حزب الله به آن چیست؟! تصور آنها این بود که در این مرحله حزبالله در سه جبهه شامل جبههی تکفیریها در سوریه، تکفیریها در لبنان و جبههی اشغالگری رژیم صهیونیستی درگیر است و بنابراین نمیتواند که بهطور همزمان وارد سه جبهه شود. بنابراین در ارتباط با اسرائیل کوتاه خواهد آمد، زیرا که اولویت فعلی آنها تکفیریها در لبنان و سوریه هستند. با این تصور آنها آن مرکز را بمباران کردند و فکر میکردند که حزبالله پاسخ نمیدهد. آنها منتظر این بودند که اگر حزب الله جواب ندهد، حملهی گستردهی خود را علیه لبنان انجام دهند. اما حزب الله نه تنها یک جواب، بلکه سه جواب به اسرائیلیها داد و در سه نقطه پاسخ آنها را داد و مجددا گلولهی آخر را حزب الله زد. بنابراین معادلهای که در سال 2000م بهطور کامل تثبیت شده بود را مجددا ثابت کرد.
عزیزانی که به لبنان سفر کردهاند میدانند که در نقطه ی صفر مرزی لبنان با فلسطین اشغالی، اسرائیلیها در چه وضعیتی هستند. آنها با حالت ترس، نگرانی و وحشت در سنگرها حضور دارند، اما در فاصلهی 3 تا چند متری آنجا لبنانیها با خیال راحت ترد میکنند. نمونهی مثال زدنی آن پارک «ایران» در نقطهی صفر مرزی لبنان با فلسطین اشغالی است که لبنانیها با خیال راحت و مانند آن که به پیکنیک میروند در آنجا حضور دارند. لبنانیها در آنجا هیچگونه ترس و نگرانی ندارند، زیرا که اسرائیلیها از سال 2000م تا الان جرئت نکردهاند که گلولهای به سمت لبنانیها شلیک کنند، در حالی که در قبل از سال 2000م هر موقع که اراده میکردند مردم لبنان را به خاک و خون میکشیدند. صهیونیستها با خود گفتند که با استفاده از عامل تکفیریها شاید بتوانند که موازنهی وحشت را به هم بریزند. با این حال در لبنان نیز نتیجه نگرفتند. در سال 2014م با توجه به حرکتی که داعش در عراق انجام داد و در پی تحرکاتی که این گروه پیش از این در سوریه داشت و همچنین اقداماتی که گروههای تکفیری و تروریستی در طول یک سال اخیر در لبنان داشتند، مجددا این تصور در ذهن آنها ایجاد شد که میتوانند به جنگ مقاومت اسلامی در فلسطین بروند. به نظر آنها غزه ضعیفترین حلقه در محور مقاومت است و برای آن دلایل مختلفی دارند. مهمترین دلیل آن این است که از نظر جغرافیایی، جنگ در لبنان خیلی سخت است، زیرا در لبنان ارتفاعات، برآمدگیها و فرورفتگیها وجود دارد و بنابراین ورود تانک به آنجا و جنگ با حزبالله بسیار سخت است. اما غزه دشت و هموار است و جنگ در آنجا آسان میباشد. مساحت کل باریکه غزه حدود 350 کیلومتر مربع است و مساحت شهر الغزه 45 کیلومتر مربع میباشد و کافی است که یک راننده تانک اسرائیلی جلویش باز باشد و اراده کند تا در عرض کمتر از 30 دقیقه خود را به مرکز شهر غزه برساند. این در حالی بود که در جنگ 22 روزه حتی یک تانک اسرائیلی هم نتوانسته بود خود را به داخل شهر غزه برساند. اما این بار آنها با این تصور که مقاومت فلسطین تضعیف شده است به آنجا حمله کردند.
آنها برای این تصور خود چند دلیل داشتند از جمله: 1- شکلگیری اختلاف میان حماس و سوریه، 2- شکلگیری اختلاف میان حماس و جمهوری اسلامی ایران به خاطر سوریه و 3- شکلگیری اختلاف بین حماس و حزب الله لبنان و مقاومت اسلامی در لبنان به خاطر موضع آنها در سوریه. بنابراین اولا حماس تضعیف شده است و دیگر حمایتهای لازم را ندارد و اگر هم رژیم صهیونیستی، مجددا با آنها وارد جنگ شود دیگر مقاومت فلسطین از آن حمایتها برخوردار نیست، پس میتوانند با حمله به باریکهی غزه به عنوانی عضوی از محور مقاومت، معادلهی منطقهایِ موازنهی وحشت را تغییر دهند. با این حال سیدحسن نصرالله و جمهوری اسلامی ایران خیلی راجع به این مسئله هوشیار بودند، چون هر یک از حلقههای محور مقاومت که ضربه بخورد در واقع این ضربه به کل محور و جبهه مقاومت وارد آمده است. بر این اساس اگرچه در ظاهر استدلال آنها منطقی و درست بود، اما چیزهایی بود که آنها در محاسبات خود نیاورده بودند و به همین دلیل یک هفته بعد از آغاز جنگ غزه پیشنهاد آتشبس یکطرفه دادند. این نکته نیز مهم است که نظامیان اسرائیلی در تمامی عملیات و اقدامات خود گفتهاند که باید از اصل غافلگیری، سرعت در عملیات، ورود سریع به بخشی از خاک و خارج شدن سریع استفاده کنند و الا اگر جنگ بیش از چند روز طول کشید، معنای آن شکست ما و پیروزی طرف مقابل است که این موضوع عملا اتفاق افتاد.
چند عامل جدید در جنگ اخیر شکل گرفت که پیشبینی نشدهبود: 1- استفاده از یگانهای دریایی مقاومت اسلامی، 2- استفاده از پهپادهای مقاومت اسلامی و 3-پیاده کردن نیرو در پشت دشمن به واسطهی تونلها. اینها مسائلی بود که آنها را به وحشت انداخت. علاوه بر موارد فوق -همانطور که آقای مهتدی اشاره نمودند- عدم کارایی گنبد آهنین را -که از هر 7 موشک یک موشک را موفق شد که منحرف نماید- باید ذکر نمود. مهمتر از همهی این موارد ایستادگی مردم فلسطین است. ارتش رژیم صهیونیستی به شدت مردم را به خاک و خون میکشید و بهدنبال شکستن مقاومت مردم بود. توجه داشته باشید که بانک اهداف اسرائیلیها چه مواردی را شامل میشد! منازل مسکونی، بیمارستانها، درمانگاهها، دانشگاهها، مدرسهها، کودکستانها و حتی مدرسههای دارای عنوان سازمان ملل متحد. اما مردم و خانوادههای فلسطینی ایستادگی کردند و میگفتند که اگر یک شهید دادهایم، همهی فرزندان ما فدای مقاومت فلسطین! ما از مقاومت میخواهیم که ذرهای از مواضع خود عقبنشینی نکند که این نشاندهندهی روحیهی بسیار بالای مردم فلسطین است. ما تاکنون با مسئولان مقاومت جلسات بسیاری داشتهایم. آنها هر گاه که احساس میکردند مردم در حال کمآوردن هستند، مجبور بودند که کوتاه بیایند. بهطور اخص آقای «خالد مشعل» خیلی به دیدگاه تودهی مردم فلسطین و اینکه آنها نسبت به این مسئله چگونه فکر میکنند توجه داشت. اسرائیلیها از یک طرف غزه را آماج حملات شدید خود قرار داده بودند و از آن طرف طرح مصر روی میز قرار داشت که مبحث خلع سلاح مقاومت بهعنوان یکی از شروط اصلیِ آن مطرح بود. در این شرایط مقاومت فلسطین به دهان مردم نگاه میکرد که آنها چه میگویند و میدید که همه ایستادهاند و میگویند که همهی دارایی و ارزشمندترین سرمایههای ما فدای مقاومت. این موضوع باعث شد که این چنین روندی را در صحنهی جنگ فلسطین شاهد باشیم. برخی از سران رژیم صهیونیستی نیز به شکست خود اعتراف کردهاند. معاون وزیر جنگ اسرائیل این موضوع را در همان هفتهی اول جنگ اعلام کرد که بعدا وی را برکنار کردند. فرماندهی نیروی هوایی این رژیم نیز همین چند روز پیش برکنار گردید. آنها برای خروج از این باتلاق چارهای ندارند جز اینکه به شرایط مقاومت تن در دهند و نتانیاهو نیز حتما از نخستوزیری اسرائیل کنار خواهد رفت و اکنون وی در حال مقاومت کردن است که شاید بتواند دستاوردی را در جنگ غزه یا طی مذاکرات به دست بیاورد که به واسطهی آن برکناری وی از صحنهی سیاسی منتفی گردد. اکنون در کرانهی باختری تحولات بزرگی رخ داده است و این منطقه عملا وارد معادلهی جنگ شده است. تظاهرات و دادن شهید در کرانهی باختری بسیار مهم است. وضع کرانهی باختری با غزه بسیار متفاوت است. از نظر جغرافیایی مساحت آنها 5650 کیلومتر مربع است و 5/2 میلیون فلسطینی در آن حضور دارند، در حالی که مساحت غزه 350 کیلومتر مربع است و 8/1 میلیون فلسطینی در آن حضور دارند. با این حال در کرانهی باختری اسرائیلیها در میان فلسطینیها هستند، یعنی در هر بخش و نقطهای شهرکهای صهیونیستنشین وجود دارند و در بین آنها نیروهای امنیتی تردد و رفتوآمد میکنند و شرایط بسیاربسیار سخت است، اما مردم آنجا وارد این معادله شدهاند و در حال فعالیت و حمایت از مقاومت هستند. اینکه مردم کرانهی باختری مقاومت و تظاهرات میکنند و شهید میدهند، منجر به گسترش دامنهی نبرد گردیده و باعث شده است که مقاومت تنها منحصر به غزه نباشد. این چیزی است که اسرائیلیها نسبت به آن آمادگی نداشتند و فکر نمیکردند که کرانهی باختری نیز وارد موضوع شود. طبیعی است که تشکیلات خودگردان و مسئولان آن همچنان مواضع قبلی خود را خواهند داشت.
همین امروز بود که مسئولان تشکیلات خودگردان اعلام کردند که ما باید همان طرح مصر را دنبال کنیم. این در حالی است که اکثریت جامعهی فلسطینی، گروهها و نیروهای مقاومت به هیچ عنوان موافق طرح ارائه شده از سوی مصر نیستند، چون که آن را طرحی سازشکارانه و توطئهانگیز علیه مقاومت میدانند و اصرار دارند که اگر تکتک آنها به شهادت برسند، مقاومت به هیچ عنوان از شروط اصلی خودش مبنی بر توقف حملات، رفع محاصره، باز شدن گذرگاهها، اجازه ماهیگیری به ماهیگیران فلسطینی تا شعاع 19 کیلومتری، باز شدن فرودگاه و بندر غزه، باز شدن راه کرانهی باختری به غزه که طول آن 100 کیلومتر است و دیگر شرایطی که اعلام کردهاند کوتاه نخواهد آمد و روی این شرایط دارند پافشاری میکنند و حتما شرطهای اصلی آنها مورد قبول واقع خواهد شد. البته اسرائیلیها برخی از شرایط اصلی را نیز قبول کرده و گفتهاند که فلسطینیها باید بپذیرند که غزه در کنترل تشکیلات خودگردان باشد و ما نمیخواهیم که حماس در آنجا حاکم باشد. متأسفانه مصر نیز دارد از این پیشنهاد حمایت میکند. وقتی که ما به گروههای مقاومت اشاره میکنیم، منظور فقط حماس نیست. براساس گزارشی که ارائه شده است 60% نقشآفرینی گروههایی که در این بحران و جنگ اخیر حضور داشتهاند مربوط به حماس، 30% مربوط به جهاد اسلامی و 10% مربوط به سایر گروههای مقاومت میباشد. اما نظر مقامات صهیونیستی و مصری این است که تشکیلات خودگردان وارد غزه شود تا آنها گذرگاههای غزه را بازگشایی کنند. همچنین مواردی را مبنی بر ورود و استقرار ناظران اروپایی اعلام کردهاند. و به هر حال جنگ غزه وارد مرحلهی جدیدی شده است. آتشبسهای متزلزلی برقرار میشود که الان در مرحله آتشبس 5 روزه هستیم که البته اسرائیلیها این آتشبس را نقض کردهاند. با این وجود مسائل بهصورت کجدار و مریز در حال پیش رفتن است، اما تاثیری که نسبت به آینده دارد، بحث بسیار مهمی است که باید مورد توجه قرار دهیم و آن اینکه علیرغم استفاده از عامل جدیدی به نام گروههای تکفیری و داعش، موفقیت مورد نظر صهیونیستها به دست نیامده است. تنها اثری که استفاده از این گروهکها داشته است، این است که پیروزی مقاومت را اندکی به تعویق بیندازد؛ یعنی اگر بخواهیم صادقانه قضاوت کنیم باید بگوییم که اقداماتی که تروریستهای تکفیریها، در سوریه، لبنان و عراق انجام داده و در حال انجام آن هستند باعث شده است که اندکی زمان حصول پیروزی جبههی مقاومت با تأخیر مواجه شود. صهیونیستها هماکنون باید به شکست خود اعتراف کنند که البته تا همین الان نیز بیش از 1 وزیر صهیونیستی اعتراف کرده است که اسرائیل در این جنگ شکست خورده است، اما نتانیاهو حاضر نیست که به آن اعتراف کند. این در حالی است که در جنگ 33 روزهی لبنان مسئولین اصلیِ جنگ شکست خود را اعلام کردند و کمیتهی وینوگراد را برای بررسی علل شکست تشکیل دادند. در حال حاضر، خود اسرائیلیها اذعان دارند که همین که با گذشت 40 روز از جنگ هنوز موشکهای مقاومت به تلآویو میرسد، شرایط ناامنی کماکان برقرار است، شهروندان اسرائیلی همچنان در پناهگاهها هستند و از ترس اینکه تونل در زیر خانهی آنها زده شده باشد و گروههای مقاومت وارد منزل آنها شوند جرأت ندارند که در خانه بمانند، مسائل و مشکلاتی که فرودگاه بنگوریون با آن مواجه است، بحث مهاجرت معکوس، رکود شرایط اقتصادی و دیگر مسائل، نشان از شکست اسرائیل در جنگ است.
بنابراین همانطور که آقای مهتدی اشاره کردند، مقاومت و مردم فلسطین برندهی اصلیِ جنگ و بازندهی اصلیِ آن، طرفهای آغازکنندهی این تجاوز و حامیان اسرائیل هستند. بنابراین در آینده، روند مذاکرات سازش در هالهای از ابهام کامل قرار دارد؛ یعنی قریب به اتفاق مردم فلسطین به این نتیجه رسیدهاند که مذاکرات طی سالهای متمادی، در عمل هیچ دستاورد و نتیجهای برای آنها نداشته است، اما ایستادگی و مقاومت در لبنان منجر به نتیجه و آزادی اراضی اشغالی شده است و بنابراین گزینهای جز مقاومت وجود ندارد. آنچه که با زور و قدرت گرفته شده است جز با زور و قدرت بازپس گرفته نخواهد شد. بنابراین باید قوی باشند و روز به روز بر قدرت خود بیفزایند تا بتوانند به اهداف خود برسند و سرزمین خود را به صورت کامل از اشغال آزاد کنند، چرا که نتیجهی مذاکرات این است که نهایتا همان مناطق اشغالی سال 1967م که تنها 22% کل خاک فلسطین را تشکیل میدهد به آنها اعطا گردد. البته اگر توافقنامه اسلو اجرا شود تنها 9% اراضی اشغالی آزاد میشود. این در حالی است که فلسطینیها آزادی 44% از خاک خود را در سال 1947م نپذیرفتند، حال چگونه بیایند و به آزادی 9% از خاک خود اکتفا نمایند. چنانچه که اروپاییها خیلی مانور دهند، دولت فلسطینی در 22% خاک فلسطین تشکیل خواهد شد؛ آن هم در حالی که دولت فلسطینی، مرزهای آن و نوع حاکمیتش، کاملا زیر سؤال است. بیانات سیدحسن نصرالله چه با روزنامه الاخبار، چه به مناسبت جنگ 33 روزه و چه در صحبتهایی که در ابتدای آغاز بحران در فلسطین انجام شد، نشاندهندهی آن است که مقاومت اسلامی لبنان همواره در کنار فلسطین، بوده، هست و خواهدبود؛ یعنی ایشان یک بههمپیوستگی را در رابطه با جبههی مقاومت مورد تاکید قرار دادند که از قدیم بوده و الان هم هست و کسی تصور نکند که اختلاف نظرهایی که بر اثر بحران سوریه ایجاد شده است میتواند کوچکترین تاثیر منفی بر جبههی مقاومت داشته باشد. طبیعی است که ما نیز بهعنوان جمهوری اسلامی ایران همواره تاکید کردهایم که افتخار میکنیم که به تمامی گروههایی که با رژیم صهیونیستی مبارزه و جنگ میکنند کمک سیاسی، معنوی، نظامی، تسلیحاتی و… ارائه کنیم. مقام معظم رهبری نیز تاکید داشتهاند که همه کشورهای عربی باید برای تجهیز فلسطین اقدام کنند؛ مخصوصا کرانهی باختری نیز باید به تسلیحات نظامی مجهز شود. ما نیز از زمان پیروزی انقلاب تاکید کردهایم که در تمامی ابعاد در کنار گروههای مقاومت بوده، هستیم و تا پایان خواهیم بود و موضعی که حضرت امام (ره) اعلام کردند مبنی بر اینکه «اسرائیل یک غده سرطانی است که باید از صفحه روزگار محو شود» حسب العین ما قرار دارد. در طرح دموکراتیک جمهوری اسلامی ایران که توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع اردوی 110هزار نفری بسیجیان برای اولین بار در بیش از 16-15 سال قبل اعلام شد، هم این موضوع مورد تاکید است و آن را به دنیا نیز گفتهایم. ما خواستار جنگ، خونریزی و نابودی نبوده و نیستیم. برای آزادسازی فلسطین طرح داریم که شامل بازگشت آوارگان، برگزاری انتخابات با مشارکت اکثریت مردم فلسطین اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی، انتخاب نظام سیاسی منتخب اکثریت و تصمیمگیری راجع به ساکنان غیراصلی فلسطین توسط نظام سیاسی منتخب اکثریت است.
به نظر می رسد که این طرح دموکراتیکترین طرحی است که در ارتباط با حل بحران فلسطین ارائه شده است، اما گویا گوش شنوایی وجود ندارد. وقتی که به اروپاییهای گوییم که مشکل شما چیست و چرا قطعنامههای 242 و 338 که بهطور ناقص حقوق مردم فلسطین را تامین میکند اجرا نمیشود، میگویند که چه کنیم که اسرائیل لجباز، سختسر و قصیالقلب است. وقتی که این طرح دموکراتیک را نیز به آنها ارائه میکنیم میگویند که چه کنیم که اسرائیل گوش نمیکند! این در حالی است که در مقابل کسی که گوش نمیدهد راهی جز مقاومت و به کارگیری قدرت قابل تصور نیست. مقاومت همان راهی است که پوزهی آنها را در لبنان و فلسطین به خاک مالیده و بختآزمایی جدید آنها را همانند دفعات گذشته و برای سومین بار در فلسطین با شکست مواجه نموده است و اکنون به دنبال پیدا کردن راهی برای خروج از این باتلاق و بحران هستند و بنابراین به نظر من دیگر مذاکرات سازش در پرتوی شرایطی که امروز، صحنهی فلسطین، منطقه و مقاومت با آن روبرو است مرده و معنایی ندارد.
مجری: از صحبتهای جناب دکتر رکنآبادی بسیار استفاده کردیم. آقای مهتدی اگر روی تاثیر این جنگ روی شمال آفریقا مخصوصا مصر توجه داشته باشیم و به رویکردهای دولتهای مبارک، مرسی و السیسی در رابطه با جنگهایی که در غزه اتفاق افتاد اشاره داشتهباشیم، نظریهای بیان میدارد که افکار عمومی مصر در این جنگ خسته بود و مردم مصر آن طور که باید حامی مقاومت نبودند. این تحلیلی است که برخی از کارشناسان دارند. اگر معتقد به این تحلیل هستید به نظر شما هرگونه تحول در غزه و موضعگیری که دولت مصر در مقابل این تحولات خواهد داشت آیا تأثیری بر آیندهی داخلی خود مصر خواهد داشت یا به بیان شفافتر آیا موضوع فلسطین، حمایت غزه یا کمکرسانی به آنجا، در نگاه مردم مصر، روی دولت و مشروعیت آن نزد مردم تاثیر خواهد داشت یا خیر؟
دکتر مهتدی: مسئلهی مصر مسئله بسیار جالب و مهمی است. ما میدانیم که مصر در دورهی «جمال عبدالناصر» مهمترین پشتیبان آرمان فلسطین بود. اما از زمان انور سادات که طرح صلح با اسرائیل را پیش برد، مقولهای با عنوان «المصر اولا» در مصر مطرح شد؛ به این معنی که اولویت با مصر است. در اینکه اولویت با مصر است، شکی نیست، چرا که اگر مصر نتواند روی پای خود بایستد نمیتواند به دیگران کمک کند. لیکن این شعار، کلمهی حقی بود که در ورای آن، هدف باطلی نهفته بود و آن کنار کشیدن مصر از وظیفهی قومی، اسلامی و منطقهای خود در حمایت از مسئلهی فلسطین بود. در آن زمان شاهد بودیم که تبلیغات بسیار گستردهای را رسانههای مصری؛ بهخصوص روزنامههای زیر نظر مستقیم انور سادات راه انداختند و در آن بیان میکردند که ما به اندازهی کافی برای فلسطین کار کردهایم، هزاران شهید دادهایم، از نان روز بچههایمان کندهایم و برای فلسطین کار کردهایم و حال زمان آن رسیده است که برای خود و ملت مصر کار کنیم. چون اینجانب در آن زمان شخصا در قاهره بودم و مسائل را دنبال میکردم، شاهد محورهای کاملا تبلیغاتی و شدیدی که در رسانهها؛ شامل رادیو، تلویزیون و روزنامهها اعلام میشد بودم. در آن زمان انور سادات میگفت که ما از این به بعد باید به سمت رفاه و گشایش اقتصادی برویم. نتیجهی آن تبلیغات این شد که انور سادات توانست بخشی از افکار عمومی مصر را قانع کند که جنگ و مجاهدت برای فلسطین بس است و ما اکنون باید برای خود کار کنیم. اما در ادامه دیدیم که نتیجهای از این سیاست گرفته نشد؛ نه مشکل اقتصادی مصر حل گردید، نه ملت مصر که بخش بسیار مهمی از آن زیر خط فقر است توانست به رفاه اقتصادی برسد و نه سفر آن زمان «ریچارد نیکسون» تأثیری روی وضع اقتصادی گذاشت، بلکه فساد اقتصادی و طبقهای که در مصر از آن بهعنوان «گربههای چاق» نام میبردند؛ یعنی میلیاردرهایی که خون ملت را میمکیدند، رشد کردند و اکثریت ملت روز به روز فقیرتر گردیدند. این گفتمان سیاسی و تبلیغاتی در دورهی مبارک نیز ادامه داشت و مبارک به طور صددرصد با اسرائیل هماهنگ بود؛ بهخصوص که درنتیجهی موافقتنامهی کمپدیوید دو طرف ملزم به هماهنگیِ امنیتی بودند. بر این اساس دستگاه امنیتی مصر بسیار قوی شد و تعداد نیروهای امنیتی شاید به 5/1 میلیون نفر هم رسید. این دستگاه امنیتی مصر که در داخل مصر و در رابطه با سیاست خارجی عملا همهکاره بوده و هست، جلساتی جهت هماهنگی با موساد اسرائیل و CIA آمریکا داشته است. متاسفانه این جلسات همچنان ادامه دارد چون هیچ تغییری در عملکرد مصر در چارچوب کمپدیوید در این سالها مشاهده نشده است. حتی بعد از انقلاب 25 ژانویه 2011م تاکنون نیز، دستگاه امنیتی دستنخورده مانده و به احتمال قوی جلسات هماهنگی-امنیتیِ آن با اسرائیل و آمریکا ادامه داشته است. در این شرایط میبینیم که وضع بسیار پیچیده است. اکنون نیز که ما به سخنرانیِ دو هفته پیش آقای عبدالفتاح السیسی گوش میدهیم میبینیم که ایشان همان محورهایی که در زمان انور سادات تبلیغ میشد، تبلیغ میکند از قبیل اینکه: مصر در راه مسئلهی فلسطین 100 هزار شهید داده، بنابراین ملت مصر به اندازهی کافی برای فلسطین کار کرده است و حال ما باید به خود، رفاه مردم و مشکلات اقتصادی رسیدگی کنیم.
در دیگر سو، تعریف جدید مصر از مسئلهی تروریسم وجود دارد که اخوانالمسلمین را تروریست میپندارد و جنبش حماس را نیز به عنوان بخشی از اخوان المسلمین میبیند و آن را در چارچوب تروریسم قرار میدهد. این مسئله اوضاع را بسیار پیچیده میکند. از زمان شروع جنگ، جنبش حماس و بخش نظامی این جنبش؛ یعنی گردانهای عزالدین قسام به عنوان مهمترین هستهی مقاومت در رسانههای مصر معرفی میگردند. این در حالی است که در شرایط حاضر نباید آنچه را که در غزه میگذرد تنها به حماس نسبت داد، چرا که مسئله، مسئلهی مقاومت و ملت فلسطین است و نه فقط تشکیلاتی به نام حماس. اما متأسفانه مصریها بیتوجه به سرنوشت ملت فلسطین و بیتوجه به اینکه مقاومت دارد در غزه کار میکند، مسئلهی غزه را از دید تشکیلاتی به نام حماس میبینند و چون حماس را بخشی از اخوان قلمداد میکنند و مطابق اتهاماتی که دولت کنونی به اخوان المسلمین میزند، همبستگی و همکاری با حماس بهعنوان حمایت از تروریسم در نظر گرفته میشود. طبیعتا این امر مسأله را بسیار مشکل مینماید. شکی نیست که ملت مصر، ملتی زنده است و امکان ندارد که مسئلهی فلسطین را به خصوص با وجود فجایعی که در غزه رخ داد فراموش کند.
به هر حال غزه تا قبل از جنگ 1967م در عهده مصر بوده است و تنها راه ارتباط غزه با جهان خارج نیز همان گذرگاه رفح است که به صحرای سینا و سپس شهر رفح و سپس شهر العریش ختم میگردد. این یک حقیقت ژئوپولتیک است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. در هر صورت نوار غزه به مصر نیاز دارد و از کمک و همکاری مصر بینیاز نیست. به همین دلیل است که میبینیم که گروههای فلسطینی به رغم جور و جفای دولت مصر که علیه مسئلهی فلسطین و نوار غزه صورت میگیرد، دندان روی جگر میگذارند و سعی آنها بر این است که مسئله از طریق قاهره حل گردد و متأسفانه قاهره به جای اینکه به عنوان پشتیبان آرمان فلسطین وارد عمل شود، بیشتر بهعنوان واسطه و میانجی عمل میکند؛ اگرچه اخیرا تحولی در موضع مصر پدید آمده است. البته طبیعی است که بخشی از مردم مصر، تحت تأثیر تبلیغات شدیدی که صورت گرفته است و اتهاماتی که به حماس در مورد دخالت در امور داخلی مصر و حمایت از تروریستهایی که دست به انفجار و ترور در صحرای سینا، العریش، اسماعیلیه، اسکندریه و در خود قاهره میزنند، قرار گرفته باشند، اما همانطور که ما شاهد بودیم و دنبال کردهایم بخشهای دیگری نیز از ملت مصر وجود دارند که تظاهراتی به نفع غزه انجام دادند و پلاکارد حمل کردند. اگرچه در خیلی از نواحی نیروهای امنیتی نگذاشتند که این تظاهرات به شکل گسترده خود را نشان دهد، اما به طور خلاصه میتوان گفت که ملت مصر، یک ملت زنده است و به طور حتم از آرمان فلسطین حمایت میکند، ولو اینکه بخشی از این ملت تحت تأثیر تبلیغات رسانهای قرار گرفته باشند و سکوت و نه همراهی با گفتمان سیاسی و تبلیغاتی حاکم در مصر را اختیار کرده باشند.
مجری: پس در نتیجه، موضعگیری دولت مصر در رابطه با مسئلهی فلسطین روی مشروعیت آن در مسائل داخلی نیز تأثیر گذار خواهد بود!؟
دکتر مهتدی: بله تأثیر میگذارد، منتها توجه داشته باشید که مصر وضع بسیار پیچیده و خاصی دارد. مسئلهی اول مصر در حال حاضر مسئلهی اقتصادی است. بدهی بسیار بالای مصر به بخشهای داخلی و خارجی و نیاز مصر به بازسازی اقتصاد و دریافت کمکهای خارجی در این شرایط بسیار سخت و پیچیده باعث شده است که بعضی از کشورهای نفتخیز عرب در خلیج فارس و در رأس آن عربستان سعودی و سپس امارات متحده عربی، بهعنوان کمککنندگان مالی اصلی به مصر مطرح شوند. گفته میشود که عربستان بین 12-4 میلیارد دلار به مصر کمک اقتصادی کرده و قرار است که این کمکها تا 20 میلیارد دلار افزایش پیدا کند. همچنین دیدیم که آقای عبدالفتاح السیسی نخستین سفر خود را به عربستان سعودی انجام داد. اکنون ملت مصر به شدت زیر فشار اقتصادی و در عین حال تحت فشار مسائل امنیتی است. حتی در دورهی حکومت آقای محمد مرسی شاهد بودیم که فشار اقتصادی و مشکلات امنیتی به صورت مصنوعی ایجاد میشد تا مردم به نقطهای برسند که بگویند که ما هر وضعیتی را میپذیریم، تنها ما را خلاص کنید؛ امنیت را برقرار کنید و این لقمهی نان را به ما برسانید. در این شرایط وقتی اولویت با امنیت، لقمهی نان و رساندن کپسول گاز خانگی به آشپزخانههای مردم است، طبیعی است که بخشی از مردم به این مسائل فکر میکنند تا به مسائل سیاست خارجی. این تحلیل درستی است که محافل دولتی از این مسائل برای پیشبرد گفتمان و موضعگیریهای خود استفاده میکنند و این باعث میشود که بخشی از ملت نیز ساکت بمانند و تحت فشار این مشکلات اقتصادی، اجتماعی و امنیتی به این رویکرد تن دهند.
مجری: جناب دکتر رکنآبادی، شما در صحبتهای خود اشاره کردید که یکی از دلایلی که رژیم صهیونیستی به غزه حمله کرد، تحلیلی بود که نسبت به مسئلهی سوریه داشت و تصور مینمود که نوعی شکاف میان حماس با دولت سوریه و ایران شکل گرفته است. سؤال بنده این است که در طول حملاتی که صهیونیستها به نوار غزه داشتند، موضعگیری جمهوری اسلامی و رابطهی آن با حماس چطور بود و در آینده این رابطه را چگونه پیشبینی میکنید؟
دکتر غضنفر رکنآبادی، سفیر سابق ایران در لبنان
دکتر غضنفر رکنآبادی: قانون اساسی و اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران خصوصیات ویژهای دارد. اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به هیچ وجه مصداقمدار نیست، بلکه معیارمدار است، بنابراین نظام ایران خیلی راحت میتواند با دنیا صحبت کند. در رابطه با اسرائیل، ما همه را دعوت به مبارزهطلبی میکنیم. کسی نمیتواند یک مورد بیاورد که طی 35 سالی که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد یکی از معیارهای اعلام شده در ابتدای پیروزی انقلاب در جایی نقض شده و برخلاف آن عمل گردیده باشد. بسیاری در مورد سوریه میگفتند که چرا شما از بشار اسد حمایت میکنید؟! پاسخ میدادیم که ما اصول و کلیاتی داریم که طی آن هر کس در هر جای دنیا که حمایت حقطلبانهی اکثریت ملت را داشته باشد و نام او از صندوق رأی بیرون آمده باشد مورد تأیید ماست و هیچگاه روی یک شخص به عنوان مصداق تکیه نمیکنیم. اصول و معیارهای ما کلی است و در رابطه با همه کشورها مانند فلسطین، در سوریه، عراق، بحرین، تونس، مصر و سایر نقاط همینطور است. ما گفتهایم که حاضر به گفتگو هستیم و تاکنون کسی نتوانستهاست موردی از نقض آن را عنوان کند و بگوید که شما در فلان جا به خاطر منافع و مصالحی که برای خود داشتید مصداقی و گزینشی عمل کردید و این معیارها را اجرا ننمودید.
خوشبختانه کسانی که قانون اساسی ایران را در ابتدای پیروزی انقلاب نوشتند- که البته بعد از گذشت 10 سال قانون اساسی تاحدی تعدیل شد- آن قدر جامع نگاه کردند که علیرغم اینکه هر قانون اساسی که نوشته میشود ممکن است ایرادیهای شکلی و سطحی داشته باشد، اما از نگاه عمقی و محتوایی واقعا جامعترین و کاملترین قانون اساسی جهان است و جمهوری اسلامی را بهعنوان دموکراتیکترین کشور جهان در پرتو و رهبری ولایت فقیه در دنیا معرفی کرده است. ما از همان ابتدا براساس اصول قانون اساسی و سیاست خارجی خود نیامدیم تا بحثی گزینشی راجع به حماس داشته باشیم. چرخش پیشبینینشدهای که اخیراذ حماس در رابطه با سوریه داشت و نوع تعامل ایران با این حرکت نشان میدهد که کسانی که اصول سیاست خارجه و قانون اساسی را تبیین میکردند چقدر دوراندیش و آیندهنگر بودند که معیارمدار و نه مصداقمدار به قوانین نگاه کردند. بحث ملت و مقاومت فلسطین در ایران به عنوان یک اصل مطرح شده است و طبیعی است که در مسیر مقاومت ملت فلسطین ممکن است که یک یا دو گروه فلسطینی دچار چرخش شده و تغییر دیدگاه داشته باشند. البته این که چرا حماس دست به چنین اقدامی زد و چنین چرخشی را در موضع خود داشت نیازمند بحث جداگانهای است، اما حتی آن لحظهای که این چرخش در حماس آغاز شد و شگفتی بسیاری را در افکار عمومی در پی داشت، ما به عنوان جمهوری اسلامی به دنیا اعلام کردیم که که بحث ما، بحث ملت و مقاومت فلسطین است و چه گروههای مقاومت در کنار ما باشند و چه نباشند، ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران یک اصل ثابت و عقیدتی داریم که کل فلسطین از بحر تا نهر باید آزاد گردد. ما تنها کشوری در جهان هستیم که به همراه مقاومت اسلامی در لبنان و فلسطین چنین موضعی را داریم. ما حتی به گروههای فلسطینی نیز گفتهایم که شما چه باشید و چه نباشید ما راه خویش را ادامه میدهیم. اگر شما در کنار ما بودید از شما تشکر میکنیم و با هم به جلو میرویم و اگر نبودید باز نیز ما راه خود را براساس این فرمایش حضرت امام (ره) که فرمودند: «اگر روزی تمام عالم در مقابل من بایستند و من یک فرد در برابر تمام عالم باشم، هیچ گاه از این اصولی که اعلام کردم کوتاه نخواهم آمد و راه خود را ادامه میدهم»، ادامه میدهیم. معیار این نیست که این چند گروه در فلسطین دست به اقداماتی میزنند و در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. معیار این است که اگر چیزی حق است و دیگری باطل، این حق باید در مقابل باطل قرار گیرد.
در صحنهی فلسطین نیز علیرغم اینکه خیلی از دشمنان نیز محاسبه و ارزیابیهایی را بر اساس اختلافاتِ پیشآمده داشتند و فکر میکردند که با روشی که به کار گرفتهاند موفق میشوند که جبههی مقاومت را شکست دهند، اما از هوشمندیهای جبههی مقاومت و جمهوری اسلامی این بود که هیچگاه در سختترین شرایط ارتباط جمهوری اسلامی ایران با هیچ یک از گروههای مقاومت به ویژه حماس قطع نشد. این ارتباط همواره برقرار بود و ما که در بیروت بودیم، دیدارهای مستمری را با کادرهای اساسی حماس داشتیم و جمهوری اسلامی و کادرهای مختلف حماس تلاشهایی را در سطوح مختلف برای حفظ این ارتباط و در واقع از بین بردن موارد اختلاف داشتند. البته ما بارها اعلام کردهایم که با حماس بر سر مسئلهی سوریه اختلاف نظر داریم، اما فراموش نکنید که ما یک رابطهی راهبردی و استراتژیک با گروههای مقاومت فلسطین به ویژه حماس داریم و آن اختلاف نظر با سوریه منجر به قطع ارتباط ما با حماس نخواهد شد. تغییراتی که به سرعت در مصر رخ داد و تحولاتی که اخوانالمسلمین در آن نقش داشت، تأثیراتی منفی را روی حرکت حماس گذاشت، اما ادامهی فرایند تغییر و تحولات در مصر، آنها را به این باور رساند که باید رابطهی خود را با همهی ارکان مقاومت بهویژه جمهوری اسلامی ایران به بالاترین سطح ممکن ارتقا دهند که البته روند این حرکت آغاز شده است و تقویت بیش از پیش روابط بین جمهوری اسلامی ایران و حماس هم در دستور کار و هم در حال اجراست. در واقع دشمنان جبههی مقاومت این آرزو را به گور خواهند برد که با این فرافکنیها و ایجاد اختلافات بتوانند منجر به تضعیف جبههی مقاومت بشوند. بهترین شاهد در ارتباط با این موضع نتیجهای است که در جریان چند مرحله عملیات اسرائیلیها از سال 2012 تا 2014م رخ داده است. جالب آنجاست که در سال 2011م که تا آن موقع ارتش رژیم صهیونیستی 5 رزمایش بزرگ انجام داده بود، کارشناسان برجستهی نظامی اسرائیل، گزارشی را روی میز سردمداران اسرائیلی گذاشتند و اذعان کردند که ما در برابر هجوم نه توان حمله و نه توان دفاع داریم. اما سیاسیها اعلام میکردند که ما باید حرکتی داشته باشیم چرا که اسرائیل دارد به سمت اضمحلال پیش میرود. شاهد و مصداق آن، این است که سیاسیون حرف نظامیها را گوش نکردند و در سال 2012م نتیجهی جنگ غزه و در سال 2013م نتیجهی حمله به یک مرکز حزب الله در حومه ی جنتا را دیدیم و حال میبینیم که در سال 2014م اسرائیلیها در چه باتلاقی فرو رفتهاند. در مقابل ما شاهد یک اتحاد مجدد در جهان اسلام در جهت ایستادن در مقابل اشغالگران اسرائیلی و حامیان آنها بودیم. ما قبل از نبرد غزه، چنین وضعیتی را در صحنهی جهان اسلام و دیدگاه افکار عمومی نسبت به فلسطین و فلسطینیان شاهد نبودیم. در نظر داشته باشید که جدا از تحولاتی که در سوریه شکل گرفت، در لبنان بیش از 19 فقره عملیات انفجاری و انتحاری از جمله علیه رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران انجام شد.
معاندان همواره سعی کردند که در عواملی که مجری عملیات انفجار و انتحار هستند حداقل یک نفر فلسطینی باشد. این امر برای چیست؟ برای این است که تا چه میزان بحث فلسطین و حماس تاثیر دارد و تمام تلاششان این بود که مردم ایران را از حمایت فلسطین منصرف کنند. ما در شبکههای اجتماعی میدیدیم که وقتی مردم میفهمیدند که یک فلسطینی در این عملیات حضور دارد چه تأثیر منفی در روی دیدگاه آنها نسبت به مردم فلسطین داشت. مردم میگفتند که چگونه است که ما این همه داریم از فلسطین حمایت میکنیم، ولی عوامل فلسطینی اینگونه عمل میکنند. همهی اینها توطئه و برنامهریزیشده بود و تلاش خیلی زیادی در این راستا انجام شد، اما ما در همان روز انفجار علیه سفارت و بلافاصله بعد از آن اعلام کردیم که اسرائیلیها بدانند که با این کارهایشان، کوچکترین تغییری در آن تصمیمی که جمهوری اسلامی ایران در حمایت از فلسطین گرفته است ایجاد نخواهد شد و جهت قطبنمای ما همچنان به سمت فلسطین است. البته به دنبال این اتفاق در شبکههای اجتماعی، فضاهای عمومی و اذهان مردم تا اندازهای تأثیر منفی ایجاد شد، اما این اقدامی که اسرائیلیها در حمله به غزه انجام دادند همه رشتههایشان را پنبه کرد و تمامی طراحیها و توطئههایشان بر باد رفت. امروز میبینیم که در کشور ما تمامی اقشار از فلسطینیان حمایت میکنند. از زمان پیروزی انقلاب تاکنون سابقه نداشته است که این چنین همهی اقشار مردم ایران از جمله هنرمندان، ورزشکاران، بازیگران، کودکان، جوانان، نوجوانان، دانشآموزان، دانشجویان، کارگران و… وارد صحنه شوند و پشت مسئلهی فلسطین محکم بایستند. همانگونه که مردم در وفاداری خود نسبت به انقلاب اسلامی ایران در مراسم 22 بهمن گذشته طوری به صحنه آمدند که گویا انقلاب همین دیروز و نه 35 سال پیش پیروز شده است، در روز قدس نیز مردم قوی به صحنه آمدند که واقعا صحنهای غروربرانگیز و افتخارآفرین بود و میتوان گفت که بدین ترتیب تا سالهای سال، بحث حمایت از فلسطین بیمه شد. پیش از این کارشناسان خاورمیانه و دیگران عزیزان تلاش میکردند که ضرورت حمایت از مقاومت لبنان و فلسطین را برای مردم تبیین نمایند، اما کاری که اسرائیلیها انجام دادند، بیشترین تأثیر و نقش را در جهت تبیین حقانیت مسئلهی فلسطین و ضرورت حمایت از مقاومت در لبنان و فلسطین علیه اشغالگری داشت.
مجری: جناب دکتر رکنآبادی، شما مشخصا فرمودید که این نبرد به گسترش همکاری ما با حماس کمک خواهدکرد. آیا این نبرد، نگاه حماس و روابط و عملکرد آن با سوریه را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد؟!
دکتر رکنآبادی: در رابطه با این سؤالِ شما زمانی که از اعضای حماس مثلا نمایندهی حماس در تهران در مورد رابطه با جمهوری اسلامی ایران سؤال شده است ایشان گفته است که روابط ما در بهترین وضعیت قرار دارد و روز به روز در حال بهتر شدن است. چنین پاسخی را نیز نمایندهی حماس در لبنان؛ آقای «علی برکه» در گفتگو با رسانهها داشته است. ما زمانی که در لبنان روز قدس برگزار میکردیم، نمایندهی حماس سخنران اصلی ما بود؛ آن هم در بهبوههی تهاجمی که علیه حماس در موضع آن نسبت به سوریه انجام میشد و اوج شایعاتی که در رابطه با قطع رابطهی این جنبش با جمهوری اسلامی مطرح میگردید. این امر بدان معناست که ارتباط ایران و حماس هیچگاه قطع نشد. البته تأثیراتی منفی پذیرفت، اما تلاش هر دو طرف بهویژه طرف حماس این بود که هیچ گاه این ارتباط قطع نشود، چون همانطور که میدانید در رابطه با جنبشهای حماس و غیر از آن از جمله جنبشهای جهاد اسلامی و… ممکن است که کشورهای دیگر دنیا به آنها کمکهایی انجام دهند اما ما چیزی به آنها میدهیم که هیچ کشوری در دنیا نمیتواند بدهد. البته نمیخواهم بگویم که این رابطه متأثر از نیاز آنهاست، چون سران حماس نیز بیان کردهاند که صرف نظر از نیاز، ما به این نتیجه رسیدهایم که این رابطه باید بهترین رابطه باشد. به هر روی ایران تسلیحات پیشرفتهای در اختیار گروههای مقاومت فلسطینی قرار میدهد و به واسطهی بهکارگیری این تسلیحات پیشرفته است که جایگاههای این گروهها روز به روز برجستهتر میشود. مطابق با سخنان سیدحسن نصرالله آیا کشور دیگری را سراغ دارد که حاضر باشد تنها یک فشنگ به آنها بدهند!؟ خیر! دیگر کشورها چنین کاری نمیکنند، چون میدانند که دست زدن به این اقدام چه تأثیری بر تاج و تخت رؤسا و مسئولین کشورهای مختلف خواهد داشت. بنابراین تلاش جمهوری اسلامی و گروههای مبارز فلسطینی من جمله حماس این است که روز به روز روابط فیمابین گسترش پیدا کرده و تقویت گردد و حتما بحث اختلاف نظر با سوریه نیز برطرف گردد. به هر حال سوریه نیز به عنوان یکی از ارکان اصلی جبهه مقاومت است و سالها به گروههای مقاومت پناه داده و حمایت و پشتیبانی کرده است. در صحنهی بیداری اسلامی چنانچه که مصر را در یک کفهی ترازو و همه کشورهای دیگر را در کفهی دیگر قرار دهیم اگر نگوییم که مصر سنگینی میکند، باید بگوییم که برابری مینماید. آنچه که در مصر اتفاق افتاد بهترین راهنما برای ماست تا از تحولات عبرت بگیریم و واقعبینانه و دور از احساسات و عواطف در مراحل مختلف تاریخ تصمیمگیری نماییم. نقش مهم یک رهبر این است که در شرایط بحرانی به خوبی بتواند بحران را هدایت کرده و آن را رهبری نماید وگرنه رهبریِ جامعه در شرایط عادی هنر نیست. خوشبختانه در این مورد این دید نزد همهی رهبران گروههای فلسطینی؛ از جمله حماس ایجاد شده است که گسترش روابط با جمهوری اسلامی ایران بایستی در اولویت اول و اساسی قرار گیرد و هیچ عاملی نباید موضوع رابطهی جمهوری اسلامی ایران با گروههای مقاومت و مبارز فلسطینی، بهویژه حماس را تحت الشعاع و تحت تأثیر خود قرار دهد و ما نیز به عنوان جمهوری اسلامی ایران قطعاً از چنین ایده و دیدگاهی که نزد برادران ما در جنبش حماس وجود دارد استقبال میکنیم.
مجری: من از صحبتهای شما اینگونه برداشت کردم که در راستای بهبود رابطه با ایران، حماس به دنبال بهبود روابط با بشار اسد نیز خواهد رفت.
دکتر رکنآبادی: بدون تردید یکی از مباحث مطرح همین امر میباشد، چرا که در جبههی مقاومت کلیهی اعضا مکمل یکدیگر هستند و نمیشود که روابط یک عضو با جمهوری اسلامی گسترش پیدا کند ولی با سوریه گسترش پیدا نکند. طبیعی است که همهی ارکان و اعضای جبهه مقاومت بایستی آن اشکالات و سوء تفاهمات پیشین را برطرف نمایند تا باور جدیدی که بعد از سیر تحولات به آن رسیدند، ترجمهی عملی و میدانی گردیده و عملیاتی شود تا ما به شرایطی که جبههی مقاومت قبل از آغاز بحران سوریه برخوردار بود برگردیدم.
مجری: جناب آقای مهتدی نظر شما در رابطه با آیندهای که برای رژیم صهیونیستی در معادلات منطقه پس از این نبرد وجود دارد چیست؟ این نبرد چه تأثیراتی را در داخل این رژیم گذاشته است و چه تأثیری بر بازیگری این رژیم در معادلات منطقهای داشتهاست؟ نظر شما دربارهی این که برخی از صهیونیستها اعلام کردند که اعراب در این نبرد بیش از گذشته به ما کمک کردند چیست؟ آیا این پیروزی که برای مقاومت فلسطین به دست آمده است کشورهای عربی متحجر را به سمت رابطهی بیشتر با رژیم صهیونیستی میبرد یا اینکه انزوایی که رژیم صهیونیستی در سطح جهان دچار آن است گریبان آنها را نیز در روابط منطقهای خواهد گرفت و روند عادیسازی پنهانی روابط این رژیم با کشورهای متحجر عربی و سایر کشورها مانند ترکیه با خلل روبرو شده و متوقف خواهد گردید؟
دکتر مهتدی: شاید لازم باشد که سؤال شما در دو بخش بررسی گردد. یک بخش شامل آثار و نتیجهی این درگیری است. این نتیجه هر چه که باشد به سود اسرائیل نخواهد بود، چرا که با معیارهایی که برای سنجش پیروزی و شکست در دست داریم اسرائیل تا این لحظه طرف شکست خورده است، چون نتوانسته است که به هیچ یک از اهداف خود برسد. از طرفی مقاومت در توافق احتمالی در قاهره به هیچ عنوان به کمتر از اینکه محاصره غزه برداشته شود رضایت نخواهد داد و به هیچ عنوان با خلع سلاح موافقت نخواهد کرد. بنابراین ممکن است تصور کنیم که این بحران در کوتاهمدت ادامه داشته باشد اما در نهایت به نظر میرسد که اسرائیل چارهای جز این ندارد که به خواستهی مقاومت فلسطین تن دهد. نفس تن دادن به این خواست فلسطینیها به معنی شکست کامل است. مستحضر هستید که اولین هدفی که صهیونیستها در تجاوز به غزه اعلام کردند از بین بردن زیرساختهای مقاومت بود. نابود کردن زیرساختها کار آسانی نیست و اگر بخواهند که زیرساختها را نابود کنند بایستی بتوانند که غزه را اشغال نمایند. اشغال نوار غزه چیزی غیرممکن است، زیرا که یک غزه روی زمین و یک غزه زیر زمین داریم. برای غزهی روی زمین 100 هزار نیرو و برای غزهی زیر زمین نیز 100 هزار نیرو لازم است، بنابراین انجام این کار 200 هزار نیروی زمینی لازم دارد و بهعلاوه نیازمند آمادگی برای دادن تلفات بسیار زیاد است که رژیم صهیونیستی تحمل چنین تلفاتی را ندارد. پس از آن صهیونیستها آمدند و سطح توقع را پایین آوردند و گفتند که هدف ما متوقف کردن پرتاب موشکهاست. این هدف نیز محقق نشد و پرتاب موشک تا این لحظه ادامه دارد. سطح توقع را از آن نیز پایینتر آوردند و گفتند که از بین بردن تونلها هدف ماست. از بین بردن تونلها نیز بدون اشغال نوار غزه امکانپذیر نیست. بنابراین اسرائیل به هیچ یک از اهداف اعلامشدهی خویش نرسیده و طبیعتا طرف شکستخورده است.
در اینجا باید عرض کنم که این شکست در داخل اسرائیل تأثیرات سیاسی عمیقی خواهد داشت و یک بحران سیاسی را به وجود خواهد آورد. بسیاری از تحلیلگران معتقد هستند که حزب لیکود و شخص نتانیاهو ضربهی سختی خواهد خورد و به احتمال زیاد نتانیاهو از صحنهی سیاسی اسرائیل حذف خواهدشد. همچنین اختلاف شدیدی بین احزاب اسرائیل با ایالات متحده آمریکا بروز خواهد کرد که هم اکنون نیز موضعگیریهای نتانیاهو در مقابل موضعگیریهای جان کری و اوباما بسیار دیوانهآسا است. اما بخش دوم پاسخ شما به آنچه که دارد در رژیم امنیتی منطقهی خاورمیانه میگذرد برمیگردد. به عقیدهی تحلیلگران تحولات اخیر خاورمیانه شامل آنچه که در سوریه، عراق و غزه رخ میدهد و بحث داعش همگی اجزای یک سناریو هستند. بنده تصور میکنم که آقای دکتر رکنآبادی نیز با اینجانب موافق باشند که سخنرانی پریشب سیدحسن نصرالله؛ دبیر کل حزب الله لبنان در این زمینه بسیار واضح، دقیق و جالب بود. ایشان تأکید نمودند که طرح و برنامهای وجود دارد که داعش، غزه و… همگی اجزای آن هستند و اگر همه با هم خطر را احساس کنند و متوجه باشند که در دایرهی خطر هستند، با یکدیگر تشریح مسأله نمایند و به مسئولیت خود عمل کنند، با مقابله با این برنامهی آمریکا که هدف آن تکه و پاره کردن منطقه و ملتها، جنگ فرقهای، عرقهای، قبیلهای و مذهبی در منطقه و در نهایت ایجاد هرجومرج کامل در منطقه است، میتوان بر آن چیره شد. اصل مسئله همان چیزی است که آقای سیدحسن نصرالله بیان کرد. نمیتوان مسئلهی غزه را از مسئلهی داعش، سوریه و عراق جدا دانست. اینها همگی اجزای یک مسئله هستند که در نهایت قرار است به نظام امنیتی آینده این منطقه ختم شود. اکنون آمریکا ضعیف شده و در حال عقبنشینی است؛ از عراق خارج شده است و امسال باید از افغانستان باید خارج گردد، اما در عین حال میخواهد که نفوذ خود را در منطقه حفظ نماید. کشورها و رژیمهایی که با آمریکا همپیمان بودهاند همه در اثر انقلابهایی که در سال 2011م در جهان عرب شروع شد دچار مشکل شدند.
در مقابل محور مقاومت قرار دارد که شامل جمهوری اسلامی ایران، عراق، سوریه، لبنان و مقاومت اسلامی در غزه و فلسطین میشود. در برابر این محور، ما دو محور دیگر داریم: یک محور، ترکیه و قطر هستند که دخالت آنها در مسئلهی غزه بیشتر به دلیل اخوانی بودن حماس است. محور دوم مصر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی هستند که اینها به شدت ضد اخوان، حماس و اسلام سیاسی در منطقه میباشند. سرنخ این دو محور اخیر؛ یعنی هم محور ترکیه- قطر و هم محور مصر- عربستان- امارت در دست آمریکا و اسرائیل است. آنچه که تا الان در غزه رخ داده است، بیتردید به سود محور مقاومت است و در مقابل، دو محور دیگر در نقطهی واکنش هستند. ما موضع داعش را در جریان جنگ غزه شاهد بودیم. آنها گفتند که ما به هیچ عنوان کاری به اسرائیل نداریم، پرچم فلسطین را به زیر پا انداختند و گفتند که اولویت ما مبارزه با روافض؛ یعنی شیعیان است. در این بین گزارشهایی از منابع آمریکایی مبنی بر وابستگی داعش به آمریکا به دست میرسد. در اعترافات خانم کلینتون که ویدئوی آن در اینترنت و یوتیوب پخش شد، وی میگوید که ما آمریکاییها، داعش را ایجاد کردیم و قرار بود که آنها دولتی اسلامی تشکیل دهند و بعد نیز غرب این دولت اسلامی را به رسمیت بشناسد. هدف آنها همان چیزی است که در دوران نومحافظهکاران به آن “Creative chaos” یا ایجاد هرجومرج سازنده گفته میشد. آنها از این دل هرجومرج میخواهند تا یک رژیم امنیتی منطقهای خارج کنند تا بهواسطه این رژیم، امنیت اسرائیل برای همیشه حفظ گردد. طبیعتا در مقابل این برنامه، محور مقاومت قرار دارد که میخواهد یک رژیم امنیتی را در این منطقه حاکم کند که طی آن اسرائیل حذف گردد و امنیت کشورهای عربی و مسلمان در منطقه برقرار شود. بنابراین این دو محور در مقابل یکدیگر قرار دارند. همانطور که آقای سیدحسن نصرالله فرمودند، مهم این است که همهی کسانی که احساس خطر میکنند بیایند و تشریح مسئله کنند و به مقابله با این طرح بسیار ویرانگری که از سوی محافل صهیونیستی و آمریکا و اسرائیل برنامهریزی شده است و دارد به اشکال مختلف در منطقه پیاده میشود کمک کنند. طبیعتا جمهوری اسلامی ایران بیدار است و مسئله را دنبال میکند و نیروهای امنیتی، اطلاعاتی و نیروهای مسلح و همچنین سایر اعضای محور مقاومت با بیداری کامل دارند این مسائل را دنبال میکنند و ما بسیار امیدوار هستیم که در آینده، محور مقاومت پیروزیهای بیشتری داشته باشد و طرف مقابل همچنان تضعیف شود و در هیچ جا ابتکار عملی در دست نداشته باشد. من تصور میکنم که دکتر رکنآبادی نیز با این نظر بنده موافق باشند.
مجری: آقای دکتر نظر شما در رابطه با سیاست خارجی اسرائیل پس از این نبرد چیست؟
دکتر رکنآبادی: فرمایشات جناب دکتر مهتدی کاملا این موضوع را تبیین کرد اما در تکمیل صحبتهای ایشان شما تبعا میدانید که از ابتدای تأسیس این رژیم در سال 1948م، هر وقت که صهیونیستها با بحرانهای این چنینی مواجه میشدند و شکست میخوردند سریعا دست به یک تغییر کابینه و مسئولین میزدند. اما اینکه در اصول سیاست خارجی این رژیم تغییری ایجاد خواهدشد یا خیر لازم است که به ویژگیهای اساسی سیاستمداران رژیم صهیونیستی بپردازیم که در هر مرحلهی زمانی اهدافی برای خود تعریف کردهاند. یک بخش از اصول سیاست خارجی اسرائیل به اصول اولیهی پروتکلهای صهیونیست در راستای تحقق اسرائیل بزرگ برمیگردد، اما در بعضی جاها این امر با منافع شخصی سردمداران سیاسی رژیم صهیونیستی مخلوط شده است. همواره این نظامیهای اسرائیل بودهاند که علیرغم بررسیهای کارشناسی، نظرات، و دیدگاههای خویش باید کشته و تلفات دهند ولی فریاد آنها در تصمیمات سیاستمداران این رژیم نادیده گرفته شود. حتی در ارتباط با نحوهی برخورد با جمهوری اسلامی ایران و برنامهی هستهای آن، شاهد یک دودستگی در میان مسئولان رژیم صهیونیستی و کابینهی امنیتی آنها هستیم. در رابطه با اینکه میپرسید که آیندهی سیاست خارجی رژیم صهیونیستی بعد از این چه خواهد بود، باید بگویم که یک اختلاف نظر اساسی در اصول سیاست خارجی رژیم صهیونیستی به وجود خواهد آمد.
از نظر جمهوری اسلامی ایران همانطور که مقام معظم رهبری فرمودهاند، در موضوع تعامل با دنیا دو استثنا وجود دارد، یکی اسرائیل که تعامل با این رژیم سالب به انتفاع موضوع است و دیگری آمریکا است که تا زمانی که از سیاستهای خصمنانهی خود دست بر ندارد، رابطه با این کشور نه تنها فایده ندارد، بلکه ضرر خواهد داشت. در بحث رژیم صهیونیستی همانطور که ما چنین دیدگاهی نسبت به این رژیم داریم، برخی از آنها چنین دیدگاهی نسبت به ما دارند. از زمان پیروزی انقلاب میان مسئولان سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی نسبت به نحوهی تعامل و برخورد با جمهوری اسلامی ایران شکاف ایجاد شده است. عدهای از آنها بر این باور هستند که بدون توسل به روشهای سخت و نظامی میتوانیم به نحوی زمینهسازی کنیم که شاید روزی دیدگاه مسئولین جمهوری اسلامی ایران نسبت به ما تغییر پیدا کند و ما بتوانیم که به یک مرحلهی تعامل با جمهوری اسلامی ایران وارد شویم. اما عدهای نیز بر این باورند که به هیچ عنوان چنین چیزی محقق نخواهد شد و این موضع رویایی بیش نیست و بنابراین آن عدهای که بحث و موضوع تعامل را مطرح کرده اند با موضع خوشبینانه برخورد میکنند. گروه اول میگویند که رژیم صهیونیستی باید دست از روشهای سخت و خشن بردارد و با امید به اینکه روزی دیدگاه جمهوری اسلامی نسبت به اسرائیلیها تغییر پیدا کند به سمت کارهای ترویجی، فرهنگی و زمینهساز برود. دستهی دیگر میگویند که این رویایی بیش نیست و چارهای برای عدم مقابلهی نظامی با ایران وجود ندارد. البته مشکل اصلی نیز اینجاست و آیندهی جنگ برای همانهایی که میگویند که چارهای جز جنگ نیست، مجهول است. همین الان که با غزه که ضعیفترین حلقه در محور مقاومت است دارند میجنگند میبینند که نتیجهی آن شکست بودهاست و نتیجهی حمله به لبنان و سوریه نیز شکست بوده است. حال چگونه میخواهند که با ایران به عنوان اساسیترین رکن جبههی مقاومت برخورد کنند. با این وجود آنها میگویند که مرگ یک بار و شیون نیز یک بار، بالاخره ما تا کی هر شب در حالتی از خوف، نگرانی و وحشت به سر ببریم و نتوانیم سر آرام بر بالین بگذاریم. مبارزه میان این دو دیدگاه در جامعهی صهیونیستی از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز ادامه داشته است. پس ما باید به عنوان جمهوری اسلامی ایران این موضوع را مد نظر داشته باشیم و مانند گذشته، کوچکترین حرکت، موضع و اقدامی را نداشته باشیم که این شبهه نزد آن بخشی از اسرائیلیها که امید دارند که روزی به تعامل مثبت با جمهوری اسلامی ایران دست پیدا کنند، ایجاد شود. این روند از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز ادامه داشته و قطعا با قدرت ادامه خواهد داشت و بنابراین این اسرائیلیها هستند که در بحث سیاست خارجی خودشان دچار دوگانگی و سردرگمی هستند و یک سیاست خارجیِ ثابتشده ندارند. حرفی که پروتکلهای صهیون میزنند، یک آرزوی دستنیافتنی برای آنهاست. آنها میگفتند که نیل تا فرات متعلق به فرزندان یهود است و حتی میگفتند که ما مردم برگزیدهی خداوند بر روی زمین هستیم. با این حال در بحث بحران هویتی که تا این حد روی یهودی بودن دولت اسرائیل تأکید دارند و میخواهند آن را جا بیندازند، هنوز موفق نشدهاند و تغییر در اسامی کوچهها و خیابانها و دادن اسم عبری به آنها باعث تغییر هویت فلسطین نخواهد شد و بحران هویتی که اسرائیل از آن رنج میبرد ادامه خواهد یافت. موارد فوق جزو اصول رویایی صهیونیستها است، اما چقدر امکان عملی شدن دارد؟! شما میبینید که صهیونیستها در داخل مساحت 27هزار کیلومتری فلسطین دور خود دیوار کشیدهاند و خود را محصور کردهاند و میگویند که مرزهای ما در حال حاضر همین است. در گذشته میگفتند که مرز ما آنجایی است که آخرین سرباز اسرائیلی ایستاده است، این یعنی این که مرز مشخصی برای خود قائل نبودهاند. یکی از مسائل بزرگ میان فلسطینیها و اسرائیلیها این است که مرزهای دولت فلسطینی کجاست و مرزهای اسرائیل کجاست. البته اینها را گروههای خودگردان میگویند و الا محور مقاومت که اصلا اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد که بخواهد برای آن مرز قائل باشد. پس اصول رویایی آنها در سیاست خارجی یک بحث است و آنهایی که عملا محقق میشود چیز دیگری است. آنچه که تاکنون محقق شده آن دیوارکشی در محدودهی 27 هزار کیلومتر مربعی است و اساسا بعد از این مرحله، سیاست خارجی رژیم صهیونیستی دچار چالش بسیار بزرگی خواهد شد و آنها باید بنشینند و بر اساس این شکست بزرگ برنامهریزی کنند. مطابق موضعی که خود اسرائیلیها داشتهاند این نبرد در صحنه فلسطین بزرگترین نبرد عربی-اسرائیلی بودهاست چون از نبرد سال 1948م تا به امروز هیچ گاه اسرائیل به این اندازه تلفات نداشته است. آنها در این جنگ بیشترین تلفات را از سال 1948م تا به امروز داشتهاند. آنها همواره سعی کردهاند که در هر مرحله دست به یک عملیات بزرگتر و گستردهتری بزنند تا شکست قبلی را جبران نمایند، اما شکست بزرگتری را متحمل شدهاند. با این حساب بعد از این جنگ ما وارد مرحلهای جدی در فروپاشی بنیانهای اساسی رژیم صهیونیستی میشویم. البته مسئلهی شکست در جنگ تمام شده است و دلایل آن از روز روشنتر است و مسئلهی کنونی، زمان اعلام این شکست میباشد. همانطور که اشاره کردند حتما اولین اقدامی که صورت میگیرد برکناری نتانیاهو است. البته این اقدام از نظر ما مسئلهی خیلی مهمی تلقی نمیشود، زیرا که اگر نتانیاهو برود، یکی دیگر جای او را میگیرد اما امر مهم فروپاشی شالودههای صهیونیسم است که به صورت خیلی جدی باید منتظر تحقق آن باشیم.
مجری: رئیسجمهور آمریکا اخیرا بیان داشتهاند که من نگران موجودیت رژیم صهیونیستی نیستم چون که نیروی نظامی قدرتمندی دارد. خارج از اینکه خود این امر یک صحبت انفعالی است و به معنای این است که در اصل نگران آن هستم، اشاره به این امر میکند که این رژیم موجودیت ملموس خود را به ضرب زور نگه میدارد و این ضرب و زور نیز ناشی از حمایتهایی است که غرب و مخصوصا آمریکا انجام میدهد. با توجه به شکستی که اسرائیل دچار آن شده است و مشکلات داخلی که برای آن پیش خواهد آمد آیا به نظر شما در آینده به سمت نوعی انشقاق ضعیف میان مناسبات اتحادیهی اروپا و امریکا با رژیم صهیونیستی خواهیم رفت!؟ این سؤال را از این جهت میپرسم که تفاوتهایی میان نگاههای اتحادیهی اروپا، دولت حاضر آمریکا و رژیم صهیونیستی پیش آمده است. با این وجود آیا این رژیم به این سمت خواهد رفت که برای التیام روابط خود با اتحادیهی اروپا و آمریکا، حاضر شود که در مذاکرات سازش امتیازاتی بدهد و بعضا آنچه را که آمریکا و اتحادیه اروپا میخواهند پیش ببرد یا اینکه نه! این اصلا اهمیتی برایش ندارد و روند خویش را پیش خواهدبرد؟
دکتر رکنآبادی: برای پاسخدادن به این سؤال نیازمند بحثهای خیلی عمیق و محتوایی هستیم. بحث خاورمیانه، اسرائیل، آمریکا، رابطهی اسرائیل با آمریکا، رابطه اسرائیل با انگلیس و…. هر کدام نیازمند بحث عمیقی هستند. اگر اینجانب بخواهم خیلی خلاصه پاسخ سؤال شما را بدهم باید بگویم که وقتی که به انشقاق میان اسرائیل، اروپا و آمریکا اشاره میکنیم باید بدانیم که لابی جهانی صهیونیسم در تکتک کشورها بهویژه کشورهای مؤثر دنیا و در رأس آن ایالات متحده آمریکا حضوری فعال دارد. وقتی که به رابطهی اسرائیل و آمریکا اشاره میکنیم این سؤال پیش میآید که آیا این اسرائیل است که از آمریکا حمایت میکند یا که آمریکا از اسرائیل حمایت مینماید. این یک سؤال مهم است. برای اینکه پاسخ دقیقی به این سؤال بدهیم باید برویم بهخوبی آن را مورد بررسی قرار دهیم. اسرائیلیها در پستهای حساس همهی کشورهای جهان حضور دارند. ایران تنها کشوری است که بعد از پیروزی انقلاب به برکت حضرت امام (ره) روی پای خود ایستاد و بر مبنای شعار «نهغربی، نه شرقی»، کشور را اداره کرده و زیر بار جور هیچ یک از کشورهای سلطهگر نرفتهاست و جرم ایران نیز همین است که از منظومهی غربی و شرقی خارج گردیده است. شما نمیتوانید کشور دومی را در دنیا پیدا کنید که حرفی را که ایران میزند بیان دارد. به خاطر همین است که ایران عزتمند و مورد اهتمام جهانی است و به خاطر همین است که در مذاکرات هستهای؛ چه در این دولت و چه در دولت قبلی، میز نمایندهی جمهوری اسلامی در مقابل 6 کشور برتر دنیا قرار میگیرد. این به آن دلیل است که ما بهعنوان ایران، برای خود یک مدل در دنیا هستیم. به هر ترتیب ما هیچگاه نباید بگوییم: رابطهی آمریکا با اسرائیل! بلکه باید بگوییم: رابطهی اسرائیل با اسرائیل! چرا که پستهای اساسی کشورهای مهم دنیا در اختیار صهیونیستهاست. معنا ندارد که بگوییم که اسرائیل برای جلب رضایت آمریکا از برخی از مواضع خود کوتاه بیاید. این صهیونیستها هستند که بر کنگرهی آمریکا حاکم هستند. حال اوباما تلاش میکند که مسئلهی هستهای را تا حدی حل کند، اما صهیونیستها آرام نمینشینند و بحثهای خود را در داخل کنگره و سایر پستها در آمریکا خواهند داشت و تأثیر خود را خواهند گذاشت. وقتی که میپرسید که آیا ممکن است که صهونیستها برای جلب رضایت غرب از برخی مواضع خود کوتاه میآید باید بگوییم که خیر! این گونه نیست و این تفکر همانند آن که بگوییم که اسرائیل از اسرائیل ناراحت است بیمعناست. پستهای حساس و اساسی در آمریکا در اختیار صهیونیستها قرار دارد. در تعداد قابل توجهی از کشورهای دیگر همانند انگلیس نیز همینگونه است. بنابراین یک همبستگی میان اسرائیل و کشورهای غربی وجود دارد و صهیونیستها توانستهاند که مَناسب حساس را در کشور ایالات متحده آمریکا و کشورهای غربی دیگر اشغال کنند.
البته دیگر سازمانها، احزاب و اشخاص مستقلی نیز هستند و نمیگویم که اکنون همهی آمریکا تبدیل به اسرائیل شده است، اما صحبت بنده این است که صهیونیستها در جایگاههای حساس تصمیمگیری حضور دارند و به همین دلیل است که صهیونیستها این گونه بیمحابا دست به کشتار میزنند. شما میبینید که وقتی کوچکترین مسئله در ایران به وقوع میپیوندد، فریاد حقوق بشر غربیها گوش فلک را کر مینماید، اما در برابر کشتار این همه کودک، زن و سالخورده ساکت هستند. اسرائیل دارد کجا را با موشک بمباران مینماید؟! انبارهای موشک مقاومت در زیر زمین سالم و محفوظ است و هنوز دارد به کار خود ادامه میدهد! آیا هدف اسرائیل جز به خاک و خون کشیدن مردم بیگناه است. کجایند آن سازمانهای حقوق بشری؟! نهایت کاری که امثال سازمان ملل و… انجام میدهند این است که برای خالی نبودن عریضه، میگویند که این اقدامات باید متوقف گردد، ولی از مجازات و محاکمه خبری نیست وگرنه گزارشهایی که «گلدستون» در جنگ 22 روزه تهیه کرد به کجا رسید و در کجا اسرائیلیها را مجازات کردند؟! فلسطینیها تمام جنایتهای رژیم صهیونیستی در جنگ 22 روزه را مستند کردند و اسناد را به مراجع ذیصلاح ارائه دادند، اما این مراجع چه اقدامی انجام دادند؟! با این وجود میبینید که برای کارهایی با ارزش یک ده هزارم کارهایی که اسرائیلیها انجام میدهند، چگونه دادگاههای جنایت جنگی برگزار کرده، تصمیمگیری نموده و محاکمه میکنند. بنابراین اسرائیلیها نیاز ندارند که برای جلب رضایت غربیها اقدامی انجام دهند ، زیرا که آنها مکمل یکدیگر هستند و با چراغ سبز یکدیگر این اقدامات را انجام میدهند.
مجری: جناب آقای مهتدی! در نشست قبلیِ ما پیرامون جنگ غزه، یکی از اساتید محترم عنوان کردند که در میان مردم کشورهای منطقه، شاهد عدم واکنش و حمایت از مردم فلسطین بودیم که شاید به دلیل حرکت داعش در منطقه و تهدید نزدیکتر این گروه علیه مردم منطقه بودهباشد. نظر شما در این باره چیست و آیا این امر را تایید میکنید یا خیر؟
محمدعلی مهتدی: این نظر شاید تاحدودی درست باشد، زیرا که انتظار میرفت که تحرکات مردمی در منطقه بسیار بیشتر از آن چیزی که دیدیم، صورت بگیرد. بسیاری این گونه نتیجه گرفتند که تحرکات مردمی در پایتختهای غربی و کشورهای دوردست به مراتب بیشتر از تحرکات مردمی در منطقهی خاورمیانه بوده است. البته این امر بدان معنا نیست که مردم منطقه از تحولات غزه متأثر نبودند. ما در کرانهی باختری، مصر، جمهوری اسلامی ایران، عراق، پاکستان و دیگر جاها شاهد تظاهرات مردمی گسترده در حمایت از غزه و آرمان فلسطین بودیم. اما تحرک کم مردم در برخی از کشورها دلیل دارد. در عربستان سعودی و کشورهای حاشیهی خلیج فارس، مفتیها فتوا دادهاند که تظاهرات بدعت، حرام و در حکم مخالفت با ولی امر است. طبیعتا آنها اجازهی انجام تظاهرات مردمی را نمیدهند. همچنین در کشورهایی مانند مصر، تونس، یمن و… که دستخوش انقلاب شدهاند و بعد از آن آمریکاییها با کمک برخی از کشورهای عربی آمدند تا این انقلابها را مهار کنند و نگذارند که به نتیجه برسد، مردم به شدت درگیر مسائل مختلف شدهاند. طبیعتا این وضعیت داخلی مانع میشود که تحرک مردمی گستردهای صورت بگیرد.
در سوریه ما شاهد این همه کشت و کشتار هستیم و مسئلهی گروههای تروریستی همچون داعش، جبهة النصره و سایر درگیریهای روزمره، مشکلات اقتصادی و مسائل معیشتی را داریم. بنابراین نمیتوان انتظار داشت که در چنین شرایطی یک میلیون نفر در خیابانهای دمشق حضور یابند و تظاهرات نمایند. البته در این بین موضعگیریِ جامعهی مدنی و دولت سوریه بسیار جالب بود. دولت سوریه به رغم اختلافات با حماس، اعلامیه داد و در حمایت از مردم غزه و مسئلهی فلسطین موضع گرفت و احزاب و نهادهای مردمیِ این کشور نیز همین موضع را داشتند. در لبنان ما شاهد تظاهرات خوبی از سوی احزاب مختلف بودیم.
طبیعتا اگر منطقه در شرایط عادی بود و چنین جنایتی در غزه رخ میداد، به طور حتم ما شاهد تحرکات بسیار گستردهی مردمی بودیم، اما وقتی که مردم منطقه، درگیر مشکلاتی هستند که در چارچوب برنامههای غرب برای منطقه به وجود آمده و در کل شمال آفریقا از جمله در الجزایر، تونس، لیبی و مصر خودنمایی میکند، نمیتوانیم انتظار خیلی زیادی از مردم داشته باشیم. در حال حاضر برخی جوامع دچار هرجومرج وحشتناکی است. در شرق مدیترانه حضور داعش در سوریه، دخالت آنها در لبنان، مسئلهی بحران سیاسی لبنان، نبود رئیس جمهور در این کشور، مشکل پارلمان، دولت و مشکلات معیشتی در لبنان و… را شاهد هستید. اکنون کمتر کشوری را در منطقه میتوان یافت که دچار مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نباشد. در حال حاضر بهترین وضعیت را جمهوری اسلامی ایران دارد که ما شاهد ابراز همدردی و همبستگی بسیار گستردهی مردم ایران با مردم نوار غزه و مسئلهی فلسطین بودیم. این امر پدیدهی بسیار جالب و پرمعنایی بود. در پاکستان با وجود بحران سیاسی و موضوع تروریسم، شاهد بودیم که چه تظاهرات گستردهای شکل گرفت. در این شرایط نمیشد که بیش از این از مردم منطقه، انتظار تحرکات مردمی را داشت، اما تردیدی نیست که هر چه که زمان میگذرد و تحولات جدید رخ میدهد، ملتها بیشتر متوجه میشوند که مسئلهی فلسطین فقط مسئلهی فلسطینیها نیست، بلکه مسئلهی کل منطقه است و طرحی است که منطقه و امنیت، پیشرفت و توسعهی آن را تهدید میکند و به همه مربوط است. این مسئله روز به روز روشنتر میشود. در خود ایران تأیید گستردهی مردم از آرمان فلسطین نشان داد که ملت ما به این حقیقت رسیده است که مسئلهی فلسطین، صرفا یک مسئلهی عاطفی نیست که صرفا مردم دلشان برای کودکی که در غزه شهید میشود سوخته باشد. مسئله این است که این امر به امنیت ما و کل منطقه مربوط میگردد.
واقعیت این است که مؤسسه تحقیقاتی «رند» وابسته به وزارت دفاع آمریکا برنامهای را تهیه کرد و به وزارت دفاع آمریکا ارائه داد که عنوان آن «قطع بازوهای منطقهای ایران» بود. از آن زمان برای آن که جمهوری اسلامی ایران را در محاصره قرار دهند، تصمیم گرفته شد که بازوهای منطقهای ایران قطع شود. آنچه که در سال 2006م در جنگ 33 روزه غزه اتفاق افتاد و بعدا در جنگ سال 2008 و 2012م در غزه تکرار شد، در کنار آن حملهای که در سال 2011م به سوریه انجام گرفت و آنچه که اکنون در سال 2014م در غزه اتفاق میافتد، همگی در چارچوب قطع بازوهای منطقهای ایران است. بنابراین اینها چیزی است که به امنیت و منافع ملی ما مربوط میگردد و هیچ یک از گروههای سیاسی داخلی نمیتوانند نسبت به این مسئله بیتفاوت باشند.
مجری: اینجانب یک سؤال پایانی دارم که از هر دو بزرگوار میپرسم. با توجه به مواضع محکم نظام مقدس جمهوری اسلامی در رابطه با مسئلهی فلسطین و حمایتهای بلندمدت آن از مقاومت فلسطین بهخصوص در نبرد اخیر غزه، نوع رفتار و تحرکات آتیِ جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟
محمدعلی مهتدی: قاعدتا جناب دکتر رکنآبادی باید در ابتدا به این سؤال پاسخ بدهند، زیرا که ایشان سفیر بودهاند و مدتی است که در مرکز تصمیمگیری سیاسی در وزارت امور خارجه هستند. بنده بهعنوان یک تحلیلگر باید بگویم که شخص مقام معظم رهبری و مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران با این یقین به این مسئله نگاه کردهاند که هدف وقایع اخیر نه فقط غزه، بلکه محور مقاومت و در نهایت جهموری اسلامی ایران است و این طور نیست که اگر ما از دور بنشینیم و نظارهگر باشیم سراغ ما نمیآیند. بنابراین مهمترین کاری که جمهوری اسلامی ایران و نیروهای امنیتی ما انجام دادند، کمک به مقاومت غزه برای چنین روزی بود و اگر کمکهای جمهوری اسلامی ایران، اعم از کمک فکری، برنامهریزی، تکنیکی و تسلیحاتی نبود، نوار غزه نمیتوانست 40 روز مقاومت کند. همه این را میدانند و همه میدانند که اگر کمک جمهوری اسلامی ایران نبود، موشکهای M700 مقاومت امکان شلیک نداشتند. این مهمترین نقشی است که جمهوری اسلامی ایران در حمایت از مقاومت چه در لبنان و چه در فلسطین بازی کرده است.
متأسفانه رسانههای جهان عرب این حقیقت را کتمان میکنند؛ یعنی زیاد متعرض این مسئله نمیشوند. حال که از این مسئله که مهمترین مسئله است بگذریم، نوبت به حرکت دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران میرسیم. ما شاهد بودیم که آقای دکتر ظریف تحرکات گستردهای را شروع کرد و تماسهایی را با سران مقاومت از جمله آقای سیدحسن نصرالله، دکتر «عبدالله رمضان شلح» و آقای «خالد مشعل» برقرار کرد. صحبت وزیر امور خارجهی جمهوری اسلامی ایران با این شخصیتها در زبان دیپلماتیک حائز معناست و بیانگر آن است که جمهوری اسلامی ایران پشت تحرکات مقاومت ایستاده است. همچنین ایشان تماسی را با وزیر امور خارجه لبنان گرفت. طبیعتا وزیر امور خارجهی لبنان که یک مسیحی است در ظاهر ارتباطی به مقاومت ندارد اما نفس تماس تلفنی وزیر امور خارجهی جمهوری اسلامی ایران با وزیر امور خارجهی لبنان حائز معناست و کسانی که باید پیام را بگیرند میگیرند. همهی این موارد بهخصوص وقتی که دبیر کل حزب الله لبنان اعلام کرد که ما با تمامی امکانات در کنار غزه و مقاومت غزه ایستادهایم، این پیام را رساند که اگر دشمنان محور مقاومت بخواهند به این وضعیت ادامه بدهند، محور مقاومت آماده است که جبهههای جدیدی را باز کند و مسئله صرفا به نوار غزه خلاصه نشود. این چیزی است که هم آمریکا و هم اسرائیل از آن میترسند و از آن فرار میکنند چون اگر جبهههای جدیدی باز شده و جنگ، منطقهای گردد در آن صورت هیچ کس نمیتواند نتیجهی آن را تصور نماید و پیشبینی کند که آیا اصلا اسرائیلی در این منطقه میماند یا نمیماند و آیا منافع ایالات متحدهی آمریکا در این منطقه حفظ میشود یا حفظ نمیشود.
آنها همیشه از گسترش دایرهی درگیری در سرتاسر منطقه پرهیز میکردند و همواره میخواستند که در یک محور فعالیت نظامی داشته باشند تا آن محور را تضعیف نمایند و سپس به سراغ محور دیگر بروند. تحرکات جمهوری اسلامی ایران چه شخص آقای دکتر ظریف و چه معاون خاورمیانهای ایشان؛ آقای «دکتر عبداللهیان» این پیام را رساند که امکان گشودهشدن جبهههای دیگر وجود دارد. این مسئله بسیار مهم بود. این امر با زبان دیپلماتیک به تمام دنیا داده شد و تأثیر خود را گذاشت.
بخش سوم مسئلهی کمکهای انسانی و طبی است که ما در رابطه با آن ابراز آمادگی کردیم تا یک پل هوایی بین تهران و العریش برقرار شود و ما کمکهای انسانی، مواد غذایی، مواد پزشکی و… را به نوار غزه حمل کنیم و حتی چند هزار نفر از زخمیهای فلسطینی را برداریم و تا آنجا که امکانات جمهوری اسلامی اجازه میدهد در بیمارستانهای جمهوری اسلامی پخش کرده و مداوا نماییم. اما متاسفانه تا این لحظه اجازه این کار داده نشد در حالی که این کار، یک کار انساندوستانه بود. این مسئله، مسئلهی بسیار مهمی بود؛ چرا که هیچ کشوری در جهان تا این اندازه حتی در مورد کمکهای انسانی ابراز آمادگی نکرد. بنابراین نقشی که جمهوری اسلامی ایران در مسئلهی غزه، کمک به مقاومت و کمک به سکنهی آن داشته و دارد نقشی ممتاز است.
مجری: از جناب دکتر مهتدی به خاطر نظرات و تحلیلهای ایشان ممنون و متشکر هستیم. جناب دکتر رکنآبادی در خدمت شما هستیم.
دکتر رکنآبادی: جناب آقای مهتدی خیلی دقیق به موضوعات و مواردی که جمهوری اسلامی ایران از آغاز بحران تا به امروز انجام داده است اشاره کردند. الحق و الانصاف میتوان گفت که جمهوری اسلامی ایران با استفاده از کلیهی ظرفیتهای خود، از موضعگیری، پیگیری و اقدامات مستمر رهبر معظم انقلاب گرفته تا رئیس محترم جمهور و وزارت خارجه و شورای امنیت ملی، به کمک مردم و مقاومت غزه رفتند. بخشی از کمکها شامل کارهای دیپلماتیک، تبلیغی، رسانهای و فرهنگی است، بخش دیگر کمکهای بشردوستانه و بخش دیگر آن حمایت اساسی و انتقال تکنولوژی نظامی است که در صحنهی جنگ و نبرد تعیینکننده میباشد. جمهوری اسلامی ایران در تمامی این ابعاد، به طور تمامعیار وارد گود و میدان شد که مصادیق آن را جناب آقای مهتدی به خوبی اشاره کردند. از جمله اقدامات دیپلماتیک صورت گرفته توسط ایران میتوان موضعگیریها، تماسها، بیانیهها و اقداماتی همانند برگزاری تروئیکای بینالمجالس اسلامی توسط مجلس شورای اسلامی را نام برد. همچنین تماسهایی که رئیس مجلس با همتایان خود داشت و ابتکار عملهایی که توسط رئیس مجلس شورای اسلامی در این راستا در حال پیگیری است، برگزاری اجلاس با حضور اعضای کمیتهی فلسطین جنبش عدم تعهد در تهران با میزبانی وزارت امور خارجه و پیگیری مصوبات بیانیهی صادره در آن اجلاس از دیگر اقدامات نظام جمهوری اسلامی ایران بود.
استفاده از تمامی ظرفیتهای جمهوری اسلامی ایران در صحنهی بینالمللی در کنار انتقال فناوری نظامی به فلسطینیان خیلی تأثیرگذار است. از این رو دادگستری ما وارد عمل شد و اقداماتی را انجام داد ولی جا دارد که قوهی قضائیه و بخشهای حقوقی قضایی، خصوصا بخشهای حقوقی و قضایی بینالمللی ما خیلی جدیتر عمل کنند، چرا که هنوز هم برای کمک به مردم مظلوم فلسطین، مخصوصا در غزه ظرفیت وجود دارد و تمامی جنایتهایی که توسط صهیونیستها صورت میگیرد به واسطهی ما در محاکم بینالمللی قابل استناد و پیگیری میباشد. اینکه صرفا تصویری از غزه پخش شود و گفته شود که آنچه که عیان است، چه حاجت به بیان است، برای محاکم ذیصلاح برای رسیدگی به این موضع کافی نیست. برخی ممکن است بگویند که ما از اقدامات قضایی نتیجهای نمیگیریم اما اقداماتی که در جنگ سال 2009م در این رابطه صورت گرفت -و میتوان گفت که یکی از مؤثرترین اقدامات، همین اقدامات قوهی قضائیه بود- آنها را به چالش کشید و لیستی علیه مجرمان این جنگ در اینترپل تهیه شد، زیرا علیرغم اینکه رئیس اینترپل یک فرد آمریکایی است و آمریکاییها روی آن نظر دارند اما نمیتواند همهی چیز را نادیده بگیرد. خانم «تزیپی لیونی» زمانی که میخواست به بلژیک برود، هیئتی را قبل از خود فرستاد تا ببیند که چنانچه وی به آنجا برود، او را دستگیر میکنند یا خیر. این اقدامی بود که فلسطینیها از طریق قوهی قضائیه انجام دادند و اسامی جنایتکاران اسرائیلی را در لیست قابل پیگیری اینترپل قرار دادند و آنها را برای سفر کردن به جاهای مختلف به وحشت انداختند.
نکتهی دیگری که میخواهم به آن اشاره کنم در رابطه با اجلاس تروئیکای بینالمجالس اسلامی است. در آنجا یاداشتی رسمی از سوی رئیس دفتر حفاظت منافع مصر به وزیر امور خارجهی ایران داده شد که ما از کمکهای انساندوستانه جمهوری اسلامی ایران به مردم غزه استقبال میکنیم. متأسفانه همانطور که آقای مهتدی اشاره کردند تا این لحظه این وعدهی مصریها به هیچ وجه عملی نشده است و دولت مصر باید به وعدهی خود عمل کند. در جنگ 22 روزه با وجود اینکه زمان مبارک بود، ولی با پیگیریهای بسیار زیادی که از سوی وزارت خارجهی جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت، نهایتاً به چند فروند از هواپیماهای ما اجازه داده شد که کمکهای انساندوستانهی خود را وارد فرودگاه قاهره مصر کند. البته مصریها به هواپیماهای حاوی کمک سایر کشورها اجازه میدادند که در فرودگاه العریش فرود بیایند و از آنجا کمکهای مردمی را بلافاصله از طریق گذرگاه رفح در اختیار مردم غزه قرار دهند، اما به هواپیمای ما اجازه ندادند که به عریش برود و گفتند که باید در فرودگاه قاهره بنشیند. به هر حال این امر در آن زمان یک قدم به جلو بود، اما در این مرحله علیرغم اینکه در جمع نمایندگان پارلمانهای چند کشور اسلامی، توسط نماینده مصر اعلام شد و به وزارت خارجهی ایران یادداشت رسمی داده شد که از ورود کمکهای بشردوستانهی ایران استقبال میکنیم، اما تاکنون به این وعده عمل نشده است.
در صحنه بودن تمامی اقشار مردم در جمهوری اسلامی ایران در حمایت از فلسطین، بیشترین نقش را در جهت تقویت روحیهی مبارزین و مقاومان فلسطینی و سایر مردم فلسطین دارد. وقتی تصاویر کودکان ایرانی در شبکههای عربی پخش میشود که در حمایت آنها تظاهرات کردهاند، باعث دلگرمی آنهاست. این امر نقش بسیار مؤثری در جهت ارتقای جایگاه مقاومت در صحنهی فلسطین و تقویت روحیهی مردم فلسطین دارد. این اقدامات مردم در جمهوری اسلامی ایران نه تنها بر روحیهی مردم فلسطین و مقاومت تأثیر دارد، بلکه در صحنهی جهانی نیز ایجاد موج مینماید. اکنون چشم همهی دنیا به جمهوری اسلامی است تا ببینند که مردم در ایران چه میکنند. وقتی که این صحنههای غرورآفرین را در ایران میبینند آنها نیز به جوش و خروش درمیآیند و دست به اقدامات و تحرکات اجتماعی میزنند. همانطور که اشاره شده است تا این لحظه بهخوبی از این ظرفیتها استفاده شده است و این کار باید استمرار داشته باشد تا ما به زودی شاهد این موضوع باشیم که خود مسئولین رسمی و شخص اولی که مسئول آغاز این عملیات بودهاست بیاید و اعلام کند که ما شکست خوردهایم. حتی همین امروز نیز «زهاوه گلعان»؛ رئیس حزب «مرتس» نیز اعلام کرد که اسرائیل در جنگ غزه شکست خورده است و آقای نتانیاهو باید بیاید و این را اعلام کند. بنابراین شاهدیم که همه دارند فشار میآورند و نتانیاهو مانده است که چه کند؛ نه راه پیش و نه راه پس دارد و تنها راه حل این است که تسلیم واقعیت گردد و هر چه سریعتر این موضوع را اعلام کرده و خود را رها نماید.
مجری: خیلی متشکرم از هر دوی اساتید محترم و بزرگوار.