بحران در روابط قطر و عربستان؛ پیامدها و پیشنهادهایی برای ایران

روابط قطر با عربستان و متحدانش، هم‌چنان بحرانی است. این امر موجب پیامدهایی در سطوح داخلی و منطقه‌ای شده و فرصت‌هایی را در مقابل جمهوری اسلامی ایران قرار داده است.
روابط قطر با عربستان و متحدانش، هم‌چنان بحرانی است. این امر موجب پیامدهایی در سطوح داخلی و منطقه‌ای شده و فرصت‌هایی را در مقابل جمهوری اسلامی ایران قرار داده است.

اندیشکده راهبردی تبیین – روابط عربستان سعودی و برخی از کشورهای عربی منطقه با قطر، هم‌چنان با تنش‌های بسیار جدی روبروست. پس از سفر ترامپ به ریاض و عدم توجه‌ شایسته به امیر قطر در این اجلاس، شیخ تمیم بن حمد آل ثانی امیر قطر گفت: «هیچکس حق ندارد چون اخوان المسلمین را تروریست طبقه‌بندی کرده ما را متهم به تروریسم بکند و نقش مقاومت حماس و حزب‌الله را منکر شود… ایران یک قدرت اسلامی است و هیچ عقلانیتی در دشمنی با ایران وجود ندارد… این حق قطر است که به صورت همزمان روابط خوبی هم با رژیم صهیونیستی و هم با حماس به عنوان نماینده قانونی و مشروع فلسطینیان داشته باشد… قطر موفق شده تا به طور همزمان روابط مستحکمی با آمریکا و ایران داشته باشد.»

پس از این اظهارات، قطر مدعی شد که خبرگزاری رسمی این کشور هک شده و انتساب این اظهارات به شیخ تمیم درست نیست. این البته نتوانست منجر به کاهش خشم برخی دولت‌های عربی شود. اولین اقدام، فیلتر کردن و محدودسازی رسانه‌های قطری در کشورهای عربی بود. چند روز بعد اما جنگ دیپلماتیک و اقتصادی عربستان، امارات، بحرین، مصر و برخی کشورهای عربی دیگر علیه قطر آغاز شد؛ سفرا فراخوانده شدند، تمامی راه‌های آبی، هوایی و حتی تنها راه زمینی قطر به عربستان مسدود شد، مراودات تجاری لغو و جنگ رسانه‌ای علیه دوحه در شدیدترین حالت خود قرار گرفت. عربستان و متحدانش سپس شروط سیزده‌گانه‌ای از جمله تعطیلی شبکه الجزیره و سایر رسانه‌های وابسته، قطع روابط با ایران، قطع رابطه و حمایت از گروه‌های حماس، اخوان المسلمین و القاعده، پایان دادن به حضور نظامی ترکیه در قطر و … مطرح کردند و دولت قطر نیز به تمامی این شروط پاسخ منفی داد. اما چرا این‌گونه شد و پیامدهای آن در سطوح مختلف داخلی قطر و عربستان، منطقه‌ای و بین‌المللی چیست؟ این مقاله می‌کوشد به این پرسش‌ها پاسخ دهد.

 

 

دلایل آغاز بحران

در خصوص چرایی بحران شکل‌گرفته میان قطر با عربستان و متحدانش نکات زیادی طرح شده است. اما واقعیت این است که هم‌چنان احتمال برخی دلایل رسانه‌ای نشده قابل توجه است. در ادامه سعی شده تا دلایل آشکار و پنهان احتمالی، مطرح شود؛

با توجه به این‌که ابتدا سخنان امیر قطر در حمله به کشورهای عربی رسانه‌ای شد و سپس واکنش این کشورها صورت گرفت، به نظر می‌رسد قطر از امری مطلع شده که این‌گونه برآشفته و درصدد تغییر بازی بوده است. به‌عنوان مثال، ممکن است قطر از یک هماهنگی پنهان در نشست کشورهای اسلامی و آمریکا در ریاض مطلع شده و برای جلوگیری از تحقق آن، واکنش نشان داده باشد. یا طی یک عملیات سایبری، توانسته به اطلاعاتی دست یابد که او را ناچار به اتخاذ موضع کرده است.

 یکی از این احتمالات که می‌تواند قابل توجه باشد، کودتاست. خبری مبنی بر ترور ناموفق وزیر دفاع قطر هم‌زمان با تنش میان قطر و عربستان منتشر شد. وزیر دفاع از خاندان عطیه است که یکی از رقبای خاندان ثانی محسوب می‌شود. به دلیل رقابت‌های خاندانی، طبیعی است که خاندان عطیه همواره از سوی خاندان ثانی محدود شود و مسئولیت‌ها به صورت گزینشی و کنترلی و برای جلوگیری از توطئه‌ی این خاندان به آن‌ها واگذار شود. البته امیر قطر سعی کرده است از نخبگان العطیه در امور حکومتی استفاده کند. بر این اساس می‌توان ترور صورت گرفته را تحلیل کرد. اگر ترور از سوی دولت قطر صورت گرفته باشد، احتمال عاملیت وزیر دفاع در کودتای احتمالی وجود داشته است و اگر ترور از سوی یک دولت خارجی طراحی شده باشد، باز هم می‌توان آن را به کودتا مرتبط دانست چرا که درصدد حذف یک عامل مقاومت‌کننده در مقابل کودتا و یا تهییج خاندان العطیه علیه حکومت قطر بوده است. این موارد البته با احتساب وجود احتمال کودتا معنادار خواهند بود.

از جمله دلایل آشکاری که می‌توان برای بحران کنونی در روابط قطر و عربستان طرح کرد، تلاش محمد بن‌سلمان ولیعهد جدید عربستان برای همسو‌سازی اجباری دوحه با خود است. البته روزی که این بحران آغاز شد، بن‌سلمان جانشین ولیعهد بود اما اکنون موفق شده تا محمد بن نایف را کنار زده و خود بر کرسی ولیعهدی بنشیند. بن‌سلمان به دلیل خوی قدرت‌طلبانه و جسورانه‌ی خود، می‌کوشد تا کشورهای پیرامونی و عضو شورای همکاری خلیج فارس را کاملا همسو با خود سازد. روابط صمیمانه او با محمد بن‌زاید ولیعهد امارات متحده عربی، عملا این کشور را همسو با عربستان کرده است. این امر را می‌توان در اتخاذ رویکردهای ضد ایرانی امارات مشاهده کرد که کاملا مطابق با ریاض عمل می‌کند. بن زاید اکنون و در غیبت مشکوک و بیش از دو ساله‌ی پدر، عملا حاکم امارات محسوب می‌شود. بن سلمان احتمالا به‌دنبال چنین روابطی با قطر است لذا دوحه را تحت فشار قرار داده تا رفتارهای او را با خود تنظیم کند. شروط سیزده‌گانه برای قطر جهت تغییر و تعدیل رفتاری، در این چارچوب تفسیر می‌شود. این شروط باعث می‌شود تا هویت خاص عربی که قطر برای خود تعریف کرده است، با رفتارها و رویکردهای بن‌سلمان تنظیم شود. لذا ایجاد تصویر خاضع از قطر، کمترین هدف بن‌سلمان است.

علاوه بر هویت خاص عربی قطر که بن‌سلمان برای مانور قدرت در منطقه، خود را ناچار به اصلاح آن می‌داند، نوع روابط با ایران نیز امر حائز اهمیتی است. در واقع نمود هویت خاص عربی قطر، عمدتا در رفتارها و روابط متفاوت او با عربستان در قبال ایران قابل مشاهده است. این امر برای بن‌سلمانی که ضدیت با ایران را یکی از ارکان کسب و نمایش قدرت خود می‌داند، قابل تحمل نیست. لذا باید قطر را تحت فشار قرار دهد.

موارد دیگر از جمله حمایت قطر از اخوان المسلمین و حماس و هم‌چنین رقابت بر سر انرژی میان دوحه و ریاض و روابط با آمریکا و … از دیگر دلایلی است که در خصوص چرایی آغاز بحران می‌توان ذکر کرد.

 

مواضع بازیگران مختلف

آمریکا: واقعیت این است که مواضع مقامات آمریکا در قبال بحران در روابط قطر و عربستان، متفاوت است. در حالی که ترامپ این اقدام عربستان و متحدانش را گامی در مسیر مبارزه با تروریسم معرفی کرده، تیلرسون وزیر خارجه آمریکا خواستار رفع تحریم‌ها شده و اعلام کرده که اختلافات پدید آمده بین عربستان و کشورهای متحد آن با قطر می‌تواند تاثیری منفی بر مبارزه با داعش به همراه داشته باشد. در مقابل سخنگوی وزارت دفاع آمریکا هم گفته است که انزوا و تحریم قطر هیچ تاثیری بر مبارزه آمریکا با داعش و عملیات نظامی این کشور در منطقه ندارد. اما به نظر می‌رسد در پسِ این تنوع مواضع، سیاستی چندگانه برای کسب منافع بیشتر از سوی آمریکا در جریان است. هشداردهی به قطر و همراهی با عربستان را می‌توان از مواضع ترامپ فهم کرد و انتقاد نرم به عربستان و همراهی نرم با قطر را از مواضع تیلرسون! تیلرسون این سیاست را در قبال شروط سیزده‌گانه‌ی عربستان برای قطر هم مطرح کرده است. وزیر خارجه آمریکا با دشوار خواندن برخی از این شروط برای از سرگیری رابطه با دوحه، مذاکره مستمر طرفین برای حل اختلاف را خواستار شده است. جالب این‌که قطر هم پس از رد این شروط، به نظر تیلرسون استناد کرده و گفته: «با آمریکا توافق نظر داریم که درخواست‌ها باید عقلانی باشند. درخواست‌ها باید واقعی و قابل اجرا باشند غیراز این رد می‌شود.»

به نظر می‌رسد ترامپ می‌کوشد تا زمینه‌ی قراردادی مشابه قرارداد فروش تسلیحات به عربستان را برای قطر نیز فراهم سازد کما این‌که طی روزهای گذشته، قرارداد 12 میلیاردی خرید جنگنده میان قطر و آمریکا منعقد شد. با توجه به ارتباطات راهبردی قطر و آمریکا و حضور نظامیان آمریکایی در خاک قطر، بعید است واشنگتن، قطر را رها سازد. بازی ترامپ، بیشتر کسب منفعت و در عین حال هشداردهی به قطر و فشار بر آن جهت همراه‌شدن با سیاست‌های ضد ایرانی محمد بن‌سلمان است.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

اتحادیه اروپا: برخلاف ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا در یک‌سوی این بحران قرار نگرفته و بر ضرورت پایان این بحران، گفتگو، پرهیز از اقدامات یک‌جانبه و … تاکید دارد. فدریکا موگرینی، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در شورای امور خارجه این اتحادیه در لوگزامبورگ گفته است: «هیچ اقدام یک جانبه‌ای نباید اتخاذ شود. ما از تمامی طرفین درگیر دعوت می‌کنیم تا تنش‌ها را کاهش داده و به برگزاری مذاکرات مستقیم بپردازند. تمامی این کشورها شرکای ما در مبارزه با تروریسم هستند و شرکای اقتصادی ما نیز محسوب می‌شوند. از این رو اتحادیه اروپا در همکاری میان کشورهای حوزه خلیج فارس و در تلاش برای حل بحران‌های منطقه‌ای منافع مستقیم دارند.»

ایران: از آغاز بحران تا کنون، امیر قطر دو بار به صورت تلفنی با رئیس جمهور ایران گفتگوی تلفنی داشته است. بار نخست که پیش از طرح شروط سیزده‌گانه عربستان و متحدانش بود، دکتر روحانی موارد کلی از جمله ضرورت صلح و گفتگو در منطقه، مبارزه با تروریسم و فرقه‌گرایی، تلاش جمهوری اسلامی ایران برای تداوم همکاری با همسایگان خود و … را مطرح کرد. اما در گفتگوی تلفنی دوم که پس از شروط مطروحه عربستان صورت گرفت، دکتر روحانی علاوه بر تاکید بر اعتدال، میانه‌روی و عقلانیت در روابط میان کشورها منطقه، با صراحت بیشتری در دفاع از قطر سخن گفت: سیاست تهران توسعه بیش از پیش روابط با دوحه است؛ فشار، تهدید و یا تحریم، راه درستی برای حل اختلافات نیست و محاصره قطر برای ما قابل قبول نیست. این سخنان به خوبی نشان می‌دهد که موضع ایران در این بحران، حمایت از قطر است. با توجه به تحریم هوایی، دریایی و زمینی قطر و تحریم‌های اقتصادی آن، ایران تا کنون چندین محموله از موارد مورد نیاز قطر از جمله محصولات کشاورزی را برای این کشور ارسال کرده است. ایران می‌کوشد تا از واگرایی قطر از عربستان، بیشترین بهره‌برداری را به سود خود و محور مقاومت صورت دهد.

رژیم صهیونیستی: چند ساعت پس از اغاز جنگ دیپلماتیک عربستان علیه قطر، لیبرمن وزیر خارجه رژیم صهیونیستی گفت: «تحریم قطر، فرصتی برای ورود اسرائیل به مبارزه با تروریسم  است. آنچه امروز اتفاق افتاد، دلیلی دیگر برای دولت های عربی است تا بفهمند که خطر واقعی در منطقه، نه صهیونیسم، نه یهود و نه اسرائیل، بلکه تروریسم افراط گرای اسلامی است.» این اظهارات به صورت مشخص در پی تغییر اولویت‌ها در منطقه است. لیبرمن در کنار برخی بازیگران دیگر از جمله محمد بن‌سلمان در تلاش است تا موضوع افکار عمومی منطقه را از اشغال‌گری رژیم صهیونیستی به نوع خاصی از تروریسم که به زعم آن‌ها مورد حمایت ایران است، تغییر دهد. رژیم صهیونیستی از این اقدام عربستان و متحدانش خرسند است چرا‌ که این اقدامات، شرایط را برای محدودسازی حماس و اخوان المسلمین فراهم ساخته و امکان همگرایی بیشتر میان این رژیم و دولت‌های عربی را هم فراهم ساخته است. علاوه بر این‌ها، این خرسندی ناشی از تغییر اولویت‌ها در منطقه و کاهش تمرکز افکار عمومی بر اقدامات رژیم صهیونیستی است.

ترکیه: ترکیه مهم‌ترین متحد قطر در منطقه است. همین امر موجب شده تا آنکارا در حمایت از قطر، رفتارهای آرام اما فعال از خود نشان دهد. پایگاه نظامی ترکیه در قطر یکی از مصایق سطح بالای همکاری و اتحاد دو کشور با یک‌دیگر است و این امر نشان می‌دهد روابط دوحه و آنکارا، به فراتر از همسویی‌های گفتمانی بر سر حمایت از اخوان المسلمین رسیده است. اردوغان در خصوص شروط سیزده‌گانه‌ی عربستان برای قطر، آن را خلاف قوانین بین‌المللی تعبیر کرده و از حمایت‌های گسترده آنکارا از دوحه سخن گفته است. برخی خبرها حاکی از پیام عربستان به ترکیه مبنی بر حمایت از کردهای سوریه در صورت حمایت آنکارا از قطر است. یکی از شروط عربستان برای قطر، پایان‌دادن به حضور نظامی ترکیه در قطر است. در هر صورت به نظر می‌رسد ترکیه سعی خواهد کرد تا دروازه ورود خود به خلیج فارس را حفظ کند اما این به‌معنای تنش آفرینی و برهم زدن روابط با عربستان نخواهد بود. طبیعی است که هدف اول، برای ترکیه ارزش بیشتری دارد.

مصر: از همان آغاز بحران، مصر در کنار عربستان قرار داشت. پس از کودتای ارتش مصر علیه محمد مرسی رئیس جمهور اخوانی و محبوس مصر، روابط قاهره و دوحه تیره شد. السیسی و یارانش، قطر را به حمایت از اخوان المسلمین و تروریسم در مصر متهم می‌کنند. بحران شکل‌گرفته در خصوص قطر، از آن‌جا که زمینه‌ی تضعیف اخوان المسلمین را فراهم می‌سازد، کاملا مطلوب قاهره است. از سوی دیگر اما این بحران، روابط قاهره و ریاض را هم تقویت می‌کند.

کویت و عمان: این دو کشور با سطوح متفاوتی، از منظر اتخاذ برخی مواضع ناهمسو با عربستان، به قطر شبیه هستند. لذا سرنوشتی که به دلیل فشارهای عربستان و امارات برای قطر پیش خواهد آمد، می‌تواند برای این دو نیز با شدت‌های متفاوتی، قابل تصور باشد. این امر در نوع کنش کویت و عمان اثرگذار است. کویت تا کنون سعی کرده تا در میانه‌ی این تنش کم‌سابقه، نقش میانجی برای خود تعریف کند که البته این نقش هم از سوی رسانه‌های سعودی مورد حمله قرار گرفته است.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

پیامدهای داخلی

مهم‌ترین پیامدهای داخلی را می‌توان برای قطر و عربستان این‌گونه بر شمرد؛

سرمایه‌گذاری احتمالی عربستان روی خاندان العطیه در قطر می‌تواند تنش‌های داخلی و رقابت بر سر قدرت را افزایش دهد. امیر قطر در این صورت برای مقابله با تهدیدات خارجی، احتمالا به اعطای امتیازات بیشتر به این خاندان تن خواهد داد و البته از ابزارهای کنترلی نیز بهره خواهد برد.

تحریم‌ها و تهدیدات خارجی، می‌تواند قطر را در عرصه داخلی با برخی مشکلات روبرو سازد. معیشت مردم از این جمله است. البته تا کنون قطر توانسته با همراهی ایران و ترکیه، این مشکل را برطرف سازد.

در عربستان اما تنش‌زایی در روابط با قطر بیشتر از هر چیزی، به تحکیم قدرت محمد بن‌سلمان انجامیده است. او که پس از آغاز بحران، توانست به مقام ولیعهدی نیز دست یابد، پرونده قطر را امری می‌داند که می‌تواند بر اساس آن، قدرت بسیج‌کنندگی‌ منطقه‌ای‌اش را در داخل به اثبات برساند.

 

پیامدهای منطقه‌ای

پیامدهای منطقه‌ای تنش کم‌سابقه در روابط قطر و کشورهای عربی را می‌توان این‌گونه برشمرد؛

محور اخوان: قطر یکی از اصلی‌ترین حامیان اخوان المسلمین در منطقه محسوب می‌شود. حمایت‌های رسانه‌ای شبکه الجزیره در کنار کمک‌های مالی دوحه به دولت محمد مرسی رئیس‌ جمهور محبوس مصر، نمونه‌های بارزی از حمایت قطر از این جنبش هستند. با توجه به این‌که قطر به دلیل رفتارهای خصمانه‌ی عربستان و امارات در حال ضعیف‌شدن است، عملا گفتمان اخوان تضعیف خواهد شد چرا که نفوذ باقی‌مانده برای این جنبش در کشورهای عربی، امنیتی‌سازی شده و محدودیت‌ها برای او بیشتر از قبل خواهد شد. ترکیه به‌عنوان دیگر بازیگر حامی اخوان در منطقه نیز، ناچار است محدودیت خود در ارتباط با کشورهای عربی تحریم‌کننده قطر را بپذیرد هرچند میزان این محدودیت با توجه به نوع سیاست‌ورزی اردوغان متغیر است. دیگر بازیگر شاخص اخوانی، حماس است. حماس که حالا آماج حملات کشورهای عربی و شرط و شروط‌گذاری آن‌ها برای قطر قرار گرفته است، آینده دفتر خود در دوحه را مبهم می‌بیند. هرقدر حماس در روابط تنش‌زای قطر و کشورهای عربی بیشتر برجسته شود، با توجه به یکی از مواردِ هدف‌گذاری شده‌ی خود خود یعنی توسعه روابط با کشورهای عربی، بیشتر زیان خواهد دید.

محور مقاومت: اگرچه واگرایی نسبی قطر و کشورهای عضو محور ارتجاع، زمینه‌ی نزدیکی دوحه به محور مقاومت را فراهم می‌سازد و از این منظر محور مقاومت می‌تواند با فرصت‌های جدیدی روبرو شود اما اگر این واگرایی از محور ارتجاع و نزدیکی به ایران، به قیمت تضعیف حماس در منطقه صورت گیرد، عملا محور مقاومت تضعیف خواهد شد. البته در این میان باید رویکرد متفاوت‌تر حماسِ اسماعیل هنیه نسبت به حماسِ خالد مشعل را هم در نظر گرفت. هنیه که رئیس دفتر سیاسی حماس است، برخلاف مشعل در غزه ساکن است و این یعنی دفتر خارجی حماس (خارج از غزه) با وجود اهمیتی که دارد، محوریت سابق را دارا نیست. ضعف ناشی از تضعیف قطر برای محور مقاومت، با راهکارهای متفاوت‌تر، قابل ترمیم است.

محور ارتجاع: عربستان سعودی و کشورهای متحدش از تضعیف قطر، سود خواهند برد و بر همین اساس است که این نبردهای چندگانه‌ی دیپلماتیک، اقتصادی و امنیتی با دوحه را آغاز کرده‌اند. تضعیف قطر برای عربستان یعنی تضعیف بازیگری که در شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب، ساز ناکوک می‌زند و توان عملیاتی‌سازی این ناهماهنگی خود با ریاض را داراست. تضعیف اخوان المسلمین نیز هم در سطح گفتمانی و هم در سطح راهبردی، به سود ریاض خواهد بود. از همه مهم‌تر، انسجام بیشتر محور ضدایرانی در منطقه است که خواسته‌ی مهم عربستان است.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr4', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr4", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

محور احتلال: تضعیف حماس، تضعیف اخوان و تضعیف نسبی محور مقاومت، در کنار تقویت محور ارتجاع، زمینه‌ی تقویت رژیم صهیونیستی در منطقه را فراهم می‌سازد. دو محور ارتجاع با قدرت‌گیری محمد بن‌سلمان و محور احتلال، بیش از پیش با یک‌دیگر همسو خواهند شد. استقبال قابل توجه لیبرمن وزیر خارجه رژیم صهیونیستی از رفتار عربستان و متحدانش با قطر، بسیار معنادار تلقی می‌شود.

مصر: اخوان المسلمین اپوزیسیون بالفعل حکومت کنونی مصر و ژنرال السیسی است. لذا هر عاملی که زمینه‌ی تضعیف اخوان را فراهم سازد از جمله تضعیف قطر، می‌تواند وضعیت السیسی را در معادلات داخلی و منطقه‌ای بهبود بخشد.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr5', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr5", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

سناریوهای مطلوب بازیگران

در ادامه سناریوهای مطلوب عربستان، آمریکا، قطر و ایران بررسی می‌شود. این سناریوها صرفا بر اساس مطلوبیت، اولویت‌بندی شده و میزان احتمال وقوع آن‌ها مطرح نشده است.

 

 

جمع‌بندی و پیشنهادهایی برای ایران

بحران در روابط قطر با عربستان و متحدانش می‌تواند آرایش کنونی در منطقه را تا حدی تغییر دهد. این تغییر آرایش البته تا حدی به مواضع ترکیه مرتبط است. یکی از شروط سیزده‌گانه عربستان برای قطر، پایان‌دادن به حضور نظامی ترکیه در قطر است. این امر موجب شده است تا مواضع ترکیه که در ابتدا سعی می‌کرد آرام و فعال باشد، کمی جدی‌تر شود. در صورت واگرایی احتمالی ترکیه از عربستان، آنکارا به ایران نزدیک‌تر خواهد شد و این متفاوت از آن جبهه‌ی سُنی علیه ایران است که مدنظر سلمان پادشاه عربستان بود. واقعیت این است که ترکیه هم سعی می‌کند گزینه‌های دیگر را بیازماید تا این‌که مستقیم به سراغ واگرایی از عربستان برود. اما در هر صورت، این امری محتمل است. در چنین شرایطی، موارد زیر می‌تواند به‌عنوان پیشنهادهایی برای جمهوری اسلامی ایران مطرح شود؛

1-به‌هیچ وجه نباید در قطر کودتا صورت گیرد. این امر در صورت وقوع، شبه‌جزیره را کاملا یک‌دست می‌سازد. عمان و کویت هم توان ایفای نقشی مشابه قطر را برای برهم‌زدن نظم شورای همکاری خلیج فارس ندارند و لذا، پول، رسانه و سلاح در ضدیت با ایران تجمیع و هم‌افزا خواهد شد. این امر می‌تواند موجب تهدیدهایی جدی برای ایران شود. لذا جمهوری اسلامی ایران باید از وقوع کودتا در قطر جلوگیری کند.

2- حساسیت بالای شورای همکاری خلیج فارس و تا حدی اتحادیه عرب به نزدیکی کشورهای عربی به تهران؛ می‌تواند رفتار عمان با ایران را نیز در برخی موارد تحت تاثیر قرار دهد. لذا سطح انتظارات از عمان و سپس کویت، باید با احتساب این امر، واقعی‌تر شود.

3- داشتن برآورد واقعی از رفتار و اهداف قطر و عدم‌قطعیت‌های او ضروری است. دوحه در نظم منطقه‌ای، یک بازیگر واسطه‌ای با میزان قدرت ملی کم است که خالی از مولفه‌های جدی قدرت‌ساز به خصوص قدرت سخت می‌باشد. چنین بازیگری نه آن‌قدر ضعیف است که تابع محض یکی از قدرت‌های منطقه‌ای شود و نه آن‌قدر قوی است که به قدرت منطقه‌ای تبدیل شود. لذا اهل بازی میان قدرت‌های منطقه‌ای است.

4- تنش در روابط ترکیه و عربستان در حال افزایش است. عربستان مخالف حضور نظامی ترکیه در قطر است و آنکارا، قطر را دروازه ورود خود به خلیج فارس می‌داند. ایران می‌تواند از فرصت ایجادشده، بهره‌برداری کرده و هم‌گرایی خود با آنکارا را تقویت کند. در شرایط کنونی و با تشدید تنش‌ها، هم ترکیه و هم قطر، خواهان هم‌گرایی بیشتر با ایران هستند. حداقل کارکرد این هم‌گرایی با احتساب همه‌ی اختلاف‌نظرها در خصوص بحران سوریه و عراق، برقراری توازن نسبی در مقابل اقدامات عربستان است.

 

ارسال دیدگاه