گفتگو/

بررسی تحولات اخیر یمن

عربستان در حال حاضر شرایط سه‌گانه برای تقسیم و تجزیه یک کشور را داراست. یمن نیز که حیاط خلوت سعودی‌ها بود، از دست این کشور خارج شد. آمریکایی‌ها نیز در شرایط اخیر یمن چندان دخالت نکردند. حتی خود عربستان نیز تلاش خاصی نکرد و ظاهراً مایوس بود، چرا که پیش از این برای تقویت مخالفان حوثی‌ها هزینه کرده بود.

دکتر امیر موسوی رئیس مرکز مطالعات استراتژیک و روابط بین‌الملل و رایزن فرهنگی سابق جمهوری اسلامی ایران در تونس از فعال ترین کارشناسان فعلی در زمینه مسائل منطقه است. به علاوه حضور فعال در برنامه های تحلیلی و نیز مناظره های شبکه های مختلف عرب‌زبان پیرامون موضوعات منطقه‌ای با عنوان کارشناس، وی را از سایر کارشناسان این حوزه تا حدی متمایز می سازد. متن پیش رو مصاحبه ایست که توسط گروه منطقه‌ای اندیشکده راهبردی تبیین با ایشان در موضوع تحولات کشور یمن انجام شده است.

– از این که فرصت خودتان را در اختیار ما قرار دادید از شما تشکر می کنیم. به نظر می رسد انصار الله تبدیل به قدرت بلامنازع در یمن تبدیل شده است. نگاه جنابعالی به تحولات این روزهای یمن چیست؟

– در تحلیل تحرکات اخیر آقای «عبدالملک الحوثی» و به طور کلی «حوثی‌ها» باید گفت که آن‌ها از اجلاس مصالحه‌ای که آقای «عبدربه منصور هادی» بعد از انتخابات 2012م یمن برگزار کرد، ناراضی بودند. قیام مردم یمن در فوریه 2011م نیز با توطئه‌ی عربستان سعودی، کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس و کشورهای شورای امنیت همانند سایر انقلاب‌های عربی مصادره شده بود.

عربستان سعودی در این رابطه طرحی به نام «المبادرة الخلیجیة» یا راه‌های خلیجی ارائه کرده بود. این مبادره شامل یک مصالحه ملی، انتخابات ریاست جمهوری، تشکیل کنفرانس آشتی ملی و گفتگوی ملی می‌شد. با این وجود در انتخابات ریاست جمهوری، شاهد بودید که عبدربه منصور هادی تنها کاندیدا و مشکارت مردم حدود 50% بود؛ از این رو مردم مشارکت چندانی نداشتند. به هر حال عبدربه منصور در انتخابات پذیرفته شد. حوثی‌ها این شرایط و اوضاع را پذیرفتند. زمانی که نوبت به کنفرانس گفتگوی ملی رسید، در حین و بعد از آن ترورهایی علیه شخصیت‌های برجسته و حتی نمایندگان مشارکت‌کننده در کنفرانس گفتگوی ملی صورت گرفت و به آن‌ها و دفاترشان حمله ‌شد. این اقدامات عمدتا از سوی جبهه «اصلاح» به رهبری «عبدالمجید الزندانی»[1] صورت می‌گرفت.

در این شرایط، حوثی‌ها با وجود حملاتی که توسط سلفی‌ها علیه آن‌ها صورت می‌گرفت تا مدتی ساکت بودند؛ یعنی برخوردهای محدودی با این قبیل اقدامات انجام ‌دادند. در عین حال آن‌ها سعی می‌کردند که خود را مجهز کرده، بهترین آموزش‌ها را گذرانده، بهترین تسلیحات را دریافت کرده، بهترین سازماندهی را انجام داده و بهترین تماس‌ها را با قبایل برقرار کنند. آن‌ها جلسات بسیار مهم و حساسی را نیز در بیروت و با گروه‌های مختلف برگزار کردند. این شرایط ادامه داشت تا ماجرای بنزین در یمن رخ داد. افزایش قیمت بنزین توسط دولت، بهانه‌ای به حوثی‌ها داد تا وارد میدان شوند. از یک سو مردم یمن ناراضی بودند و از سوی دیگر، آقای عبدربه منصور هادی نه روی ارتش، نه روی کاخ ریاست جمهوری، نه روی سیستم امنیتی، نه روی دستگاه‌های تبلیغاتی و نه روی قبایل نفوذی نداشت؛ یعنی وی تنها در کاخ ریاست جمهوری نشسته بود؛ اختیار داشت، ولی نفوذ و سلطه نداشت.

در حد فاصل انقلاب فوریه 2011م تا قیام اخیر، نفوذ علی عبدالله صالح در نهادهای قدرت یمن همچنان ادامه داشت و از طرفی وی با عبدربه منصور هادی دچار اختلاف شده بود. همچنین پسر علی عبدالله صالح؛ «سرلشکر احمد» همچنان قدرتمند بود. درست است که علی عبدالله صالح از کاخ ریاست جمهوری بیرون شده بود و برخی مسئولیت‌ها از او سلب گردیده بود، ولی وی همچنان نفوذ بالایی داشت و پول، نفوذ قبیله‌ای، روانی و اخلاقی باعث شد که بسیاری در برابر او به معذوریت بیفتند، چرا که وی بیش از 20 سال رئیس جمهور یمن بود. حوثی‌ها در این مدت خیلی با گروه علی عبدالله صالح درگیر نشدند و علی عبدالله صالح نیز بسیاری از تحرکات حوثی‌ها را نادیده گرفت. در چنین شرایطی عملا یک همکاری متقابل شکل یافت.

با وجود این که علی عبدالله صالح با حوثی ها درگیر نشد، درگیری هایی بین علی محسن الاحمر و انصار الله رخ داد. با این که علی محسن الاحمر و علی عبدالله صالح هر دو از یک قبیله هستند ولی یکسری مشکلاتی میان آن دو وجود داشت. خود علی عبدالله صالح از الاحمر راضی نبود. اگر به خاطر داشته باشید، قبل از سقوط علی عبدالله صالح اولین کسی که از او منشعب شد و لشکر خود (لشکر صنعا) را از او جدا کرد، همین الاحمر بود و از این رو علی عبدالله صالح معتقد بود که وی به او خیانت کرده است و بنابراین از او کینه دارد. در این شرایط قبیله الاحمر با الزندانی با یکدیگر جبهه‌ی« اصلاح» را تشکیل داده بودند.

پیش از شروع اعتراضات اخیر، آقای عبدالملک الحوثی برای بررسی شرایط امنیتی ارتش، سیستم امنیت سیاسی، شرایط قبیله‌ای و…. به استان «عمران» در شمال صنعا حمله کرد. حوثی‌ها پس از این که مشاهده کردند که به راحتی می‌توانند این مناطق را در دست بگیرند و ارتش در مقابل آن‌ها تسلیم شده، پلیس فرار کرده و قبایل بیعت می‌کنند، شرایط را برای اقدامات بعدی خود مناسب دیدند. به همین دلیل آقای عبدالملک الحوثی سازماندهی حوثی‌ها را در یک سطح بالایی انجام داد و حرکتی نیز که انجام داد، حرکتی مسالمت‌آمیز بود؛ او از مردم خواست که به خیابان‌ها بیایند و خواسته‌ی خود را به دولت بیان نمایند. پیرو اظهارات و اقدامات حوثی‌ها، مردم وارد خیابان شده و اعلام اعتصاب عمومی نمودند. این اعتراضات 3-2 هفته به طول انجامید.

در اینجا حماقتی که سلفی‌ها، گروه‌های ضد حوثی و جبهه‌ی اصلاح انجام دادند این بود که به مردم اعصاب‌کننده حمله و جسارت کردند و چند نفر را کشته یا مجروح نمودند. این اقدام آن‌ها باعث شد که مردم به دانشگاه «جامعة الإیمان»؛ پایگاه امنیتی، نظامی و سیاسی الاصلاح وارد گردیده و آنجا را تصرف کنند.  پس از آن مردم به پایگاه‌های نظامی، نخست‌وزیری، صدا و سیما و… وارد شدند و حتی پایگاه الاحمر را نیز تصرف نمودند. با این وجود، اقدامات مردم در ورود به این مکان‌ها اخلاقی بود و این چیزی است که حوثی‌ها را از گروه‌های تکفیری متمایز می‌نماید. آن‌ها به هر کجا که وارد می‌شدند امنیت برقرار بود، مثلا در ورود مردم و حوثی‌ها به نخست‌وزیری حتی یک برگ کاغذ پاره نشد و همچنین در ورود آن‌ها به ساختمان صدا و سیما، یک نفر سیلی نخورد. آن‌ها حتی زمانی که وارد پایگاه‌های نظامی می‌شدند نیز همین‌گونه بودند. آن‌ها در تصرف این مناطق وارد ساختمان‌ها و مکان‌ها می‌شدند، تسلط پیدا می‌کردند و سپس طی صورت جلسه‌ای ساختمان‌ها و مکان‌ها را به پلیس نظامی تحویل می‌دادند. پس از آن مردم در اطراف آن مراکز حضور یافته و چادرهایشان بر پا می‌ماند؛ یعنی پلیس نگهدارنده این مؤسسات بود و مردم خود از دور کنترل کننده بودند. این امر بسیار جالب بود. در ادامه مردم و حوثی‌ها به تدریج روی نخست‌وزیر و رئیس جمهور فشار آوردند و در نهایت نخست وزیر مجبور به استعفا شد.

در این رابطه خود الحوثی در زمینه‌ی تشکیل دولت جدید یکسری پیشنهاد ارائه کرد و المبادره و توصیه دیگری در زمینه‌ی «المشارکة الوطنی» یا مشارکت ملی به صورت پیش نویس به گروه‌های سیاسی داده شد. در ابتدا جبهه الاصلاح آن را امضا نکرد، ولی در آخر همه‌ی گروه‌ها رفتند و در حضور رئیس جمهور آن را امضا نمودند و قرار شد که نخست وزیر به طور بی‌طرفانه معرفی شود و  یک دولت دموکرات تشکیل گردد. همین امر با وجود تأخیر و مشکلات انجام شد. البته دولت حاضر یمن چندان مورد پسند انصار الله نیست، ولی اینکه دولت با شرایط کلی حوثی‌ها تشکیل شد و مصوبات کنفرانس گفتگوی ملی نیز کان لم یکن گردید باعث شد که حوثی‌ها دست بالاتر را داشته باشند. حوثی‌ها اکنون صنعا را در اختیار دارند و هر وقت که اراده کنند می‌توانند رئیس‌جمهور و دولت را سرنگون نمایند. حضور حوثی‌ها در صنعا بسیار پررنگ است. کمیته‌های انقلابی در همه جا به‌صورت بسیج عمومی مستقر هستند که این امر شباهت زیادی با کمیته‌های انقلاب و بسیج عمومی ایران دارد. به هر صورت کار تغییر دولت انجام شد. زمانی هم که حوثی‌ها وارد صنعا شدند و روی مراکز دولتی تسلط یافتند، ارتش بی‌طرف شد. این امر بسیار مهم است، چرا که از یک طرف نشان‌می‌دهد که نفوذ علی عبدالله صالح در ارتش بیش از عبد ربه منصور هادی است و از طرف دیگر این علی عبدالله صالح بود که به ارتش دستور همکاری داد.

– آیا این امر به این دلیل نیست که علی عبدالله صالح اهل شمال یمن و عبدربه منصور هادی اهل جنوب یمن است؟

– اصلا این بحث مطرح نیست. عبدربه منصور هادی پیش از این معاون علی عبدالله صالح بوده است و دوستی نزدیکی با یکدیگر داشته‌اند. چیزی که به نظر بنده پیش آمده است، تغییر جهت عربستان از علی عبدالله صالح به عبدربه منصور می‌باشد. ظاهرا قرار بود که قدرت عبدربه منصور هادی، صوری باشد، اما وی جدی برخورد کرد و علی عبدالله صالح را خلع سلاح نمود. با این وجود علی عبدالله صالح نشان داد که هم در ارتش، سیستم امنیتی، سیستم اقتصادی و قبایل و هم در حزب حاکم قوی‌تر است و به همین دلیل هم‌اکنون عبد ربه منصور را از دبیر کلی حزب برکنار کرده‌اند.

این امر خیلی مهم است و نشان‌دهنده‌ی نفوذ علی عبدالله صالح در حزب می‌باشد. البته آقای عبدالملک الحوثی هنوز مسئله‌ی همکاری علی عبدالله صالح را به روی خود نیاورده است، چرا که علی عبدالله صالح، برادر وی؛ حسین الحوثی (رهبر پیشین حوثی‌ها) را در ماجرای قیام حوثی‌ها شهید کرد. حوثی‌ها در قیام خود علیه آمریکا و اسرائیل و… شعار می‌دادند که نظام حاکم نسبت به این شعارها اعتراض داشت و این امر باعث شروع درگیری علی عبدالله صالح با حوثی‌ها در سال 2002م شد و در سال 2004م حسین الحوثی شهید گردید. از آن موقع تاکنون نیز نظام حاکم با حوثی‌ها درگیر بود و با هم جنگ داشتند.

علی ‌عبدالله صالح ارتش را برای مقابله با حوثی‌ها اعزام کرده بود و ارتش یمن مناطق حوثی‌ها را بمباران می‌کرد. حتی وی برای مقابله با حوثی‌ها در جنگ 2009م با سعودی‌ها همکاری نمود. در وقایع اخیر یمن اگر چه عبدالملک الحوثی همکاری علی عبدالله صالح را به روی خود نیاورد، اما از شرایط جدید استفاده کرد. بالاخره بی‌طرفی نظامیان نسبت به تحولات برای عبدالملک الحوثی بسیار راهگشا بود. از طرف دیگر قبایل بزرگ مناطق مختلف صنعا، عمران و جنوب یمن که در مرکز یمن نفوذ بسیاری داشتند با عبدالملک الحوثی هماهنگ شدند. عبدالملک الحوثی قول داد که اگر امور محقق شود، رفراندوم برگزار می‌کند. البته مسئله‌ی چسباندن جنوب یمن به شمال آن بیش از 20 سال مطرح بوده و همواره درگیری‌هایی در این باره وجود داشته است و به خاطر همین است که القاعده در جنوب یمن نفوذ پیدا کرد. از این رو قبایل از حرکت حوثی‌ها و مردم حمایت کردند.

در حال حاضر فتح شهرهای جنوب یمن توسط حوثی‌ها با همکاری قبایل و مردم جنوب صورت می‌گیرد. قبایل وقتی که حوثی‌ها را قوی دیدند، با آن‌ها درگیر نشده و برای عبدالملک الحوثی نامه نوشتند و درخواست کردند که آن‌ها را در امان بگذارد. عبدالملک الحوثی نیز قدرتمندانه –و نه در مقابل پول- درخواست آن‌ها را پذیرفت و به آن‌ها امان‌نامه داد. حوثی‌ها مانند داعش نیستند و براساس پول کشورهای خارجی یا غریزه‌ی شخصی عمل نمی‌کنند. از این رو عبدالملک الحوثی از قبایل درخواست کرد که با توجه به امکاناتی که در اختیار دارند، در راستای هدف ملی همگام با حوثی‌ها حرکت نمایند.

به همین دلیل وی توانست بندر الحدیده و سایر مناطق را فتح کند و با القاعده وارد جنگ گردد. کسی می‌تواند با القاعده در یمن وارد جنگ شود که کشور و نظام در دست او باشد، نه یک گروه شبه نظامی. این نشان‌دهنده‌ی قدرتمندی حوثی‌هاست. عبدالملک الحوثی به واقع با همه اخلاقی برخورد نمود و هیچ گروهی را اذیت نکرد. تنها اقدام خشنی که حوثی‌ها انجام دادند، حمله به بعثی‌های حاضر در یمن بود که به تروریست‌های تکفیری کمک می‌کردند. حوثی‌ها پیش از این با همکاری نیروهای امنیتی، مهره‌های بعثی در یمن و دفاتر، مراکز و مخفیگاه‌های آن‌ها را شناسایی کرده بودند و در نهایت برخی را قصاص نمودند و برخی دیگر را از یمن اخراج کردند. بنابراین رهبران بزرگ حزب بعث در یمن از بین رفتند که این امر، یک شکست بزرگ برای عزت الدوری بود که بعثی‌ها را در یمن نگه داشته بود. در شرایط حاضر حوثی‌ها دارند در دو جبهه حرکت می‌نمایند: یکی بازسازی نظام سیاسی یمن و دیگری برخورد با القاعده، که هم‌اکنون در هر دو مورد در حال پیشروی هستند و موفقیت‌هایی نیز به دست آورده‌اند. نیروهای القاعده هم‌اکنون واقعا مستاصل شده‌اند، چرا که در مقابل دو نیروی جنگنده‌ی محکم و قوی قرار گرفته‌اند؛ یکی قبایل و دیگری حوثی‌ها.

حوثی‌ها در رابطه با جنگ‌های چریکی به خوبی آموزش دیده‌اند و از نظر تعدادِ نیروهای چریکی بالغ بر هزاران نفر می‌شوند. همچنین در حال حاضر حوثی‌ها برخی از بنادر یمن را در اختیار گرفته‌اند و از این رو می‌توانند تجهیزات بهتری را نیز وارد نمایند. اکنون سواحل یمن از مرز عربستان تا حدیده در اختیار حوثی‌های یمن است. قبایل جنوب یمن نیز با حوثی‌ها همکاری می‌کنند و ارتش یمن نیز مشکل چندانی با آن‌ها ندارد. البته آقای عبد ربه منصور گاهی سخنانی بر ضد حوثی‌ها می‌زند، اما حتی خود او نیز می‌داند که سخنانش اثر چندانی ندارد. عبد ربه منصور هادی خود را کاملاً به عربستان و آمریکا تکیه داده بود. عربستان اکنون در شرایطی نیست که بتواند از کسی دفاع نماید، چرا که در منطقه به بن‌بست رسیده و در داخل عربستان نیز گرفتار است. در حقیقت پول‌های شیطانی عربستان، چیزی را در منطقه به نفع این کشور تغییر نداد. شما به عراق دقت کنید! درست است که وضعیت عراق به هم ریخت، اما عربستان نتیجه‌ی مطلوبی برای خود به دست نیاورد. هدف عربستان در عراق، سرنگونی دولت و نظام سیاسی عراق بود که محقق نگردید. از طرف دیگر در سوریه نیز بشار اسد ساقط نشد، حزب‌الله لبنان از بین نرفت و تضعیف هم نشد و جمهوری اسلامی ایران نیز مهار نگردید. بنابراین عربستان نه تنها نتوانست در مناطقی که می‌خواست نفوذ پیدا کند، بلکه جاهایی مانند یمن و بحرین را نیز که داشت از دست داد. بنده بعید می‌دانم که نظام کنونی بحرین بیش از این پایدار بماند، مخصوصاً این که شرایط این کشور بعد از انتخابات آینده قطعاً به هم خواهد ریخت.

عربستان در حال حاضر شرایط سه‌گانه برای تقسیم و تجزیه یک کشور را داراست. یمن نیز که حیاط خلوت سعودی‌ها بود، از دست این کشور خارج شد. آمریکایی‌ها نیز در شرایط اخیر یمن چندان دخالت نکردند. حتی خود عربستان نیز تلاش خاصی نکرد و ظاهراً مایوس بود، چرا که پیش از این برای تقویت مخالفان حوثی‌ها شامل الاحمر، الاصلاح، اخوان المسلمین، تکفیری‌ها و…. هزینه کرده بود و حتی تعداد زیادی از عناصر داعش را برای جلوگیری از پیشروی حوثی‌ها به آنجا فرستاده بود. در حال حاضر شاهدیم که جایگاه جمهوری اسلامی در منطقه مستحکم‌تر شده و در مقابل عربستان سعودی کاملاً در محاصره قرار گرفته است.

– به نظر می‌رسد که با دستیابی حوثی‌ها به بنادر یمن، عربستان دیگر نتواند در مقابل حوثی‌ها کاری کند، چرا که در سال 2009م که علیه حوثی‌ها وارد جنگ شد، حوثی‌ها در استان صعده منزوی بودند!

– بله عربستان همان موقع نیز از حوثی‌ها شکست خورد. سرلشکر خالد بن سلطان که در آن زمان جانشین وزیر دفاع بود، می‌گفت که من دو روزه کار حوثی‌ها را تمام می‌کنم، اما وی موفق به این کار نشد و تعداد زیادی کشته و اسیر دادند. آن زمان حوثی‌ها یک گروه کوچک چریکی و در محاصره بودند، اما هم‌اکنون آن‌ها کل یمن را آن‌هم توسط حرکت میلیونی مردمی گرفته‌اند. صرف نظر از درگیری با القاعده و هشدارهایی که به دولت داده شده بود، در اقدام اخیر حوثی‌ها حالت انتقام وجود نداشت.

– بنابراین شما معتقدید که حوثی‌ها در جنوب یمن با مشکل چندانی مواجه نخواهند بود؟

– خیر! زیرا قبایل جنوب این کشور با حوثی‌ها هماهنگ هستند.

– حتی در مورد حضرموت نیز همین طور است؟

– حضرموت در حال حاضر در دست القاعده است. به نظر من حوثی‌ها به این زودی‌ها به سمت این شهر نمی‌روند، چرا که این شهر در یک منطقه بیابانی قرار دارد. با این وجود با پاکسازی جنوب یمن از القاعده، حوثی‌ها به سراغ آن قسمت نیز خواهند رفت. القاعده پیش از نیز در شهرهای جنوب از نظر امکانات، تجهیزات، انبار، پول و… خیلی قوی بود اما اکنون در بیابان‌ها پراکنده شده‌اند.

– با تشکر از وقتی که در اختیار اندیشکده راهبردی تبیین گذاشتید؛ برای شما استاد گرامی آرزوی موفقیت داریم.

– سپاسگزارم.


[1] رهبر جناح مذهبی اصلاح.

ارسال دیدگاه