از آن «معامله» تا این «مذاکره»

خط سازش و خط مقاومت هم‌چنان ادامه دارد. محمود عباس تنها چند روز پس از پیروزی سیاسی- نظامی گروه‌های مقاومت، در سخنانی گفته است: «اگر هرج و مرج در غزه درباره‌ی طرح‌های مختلف وجود نداشت، این امکان بود که از وقوع همه‌ی آن‌چه در غزه رخ داد جلوگیری کنیم!»

تأملی بر متفاوت‌ترین پیروزی مقاومت در فلسطین

 

«غزه ایستاده می‌میرد»؛ این یکی از شعارهایی بود که در روزهای جنگ 22روزه‌ی سال 2008 دل‌سوزانه در ایران سر داده می‌شد تا تأکیدی باشد بر پایداری مردم و مجاهدان غزه در حالی که در اوج مظلومیت و محاصره بودند. پایان آن جنگ «مرگ غزه‌ی ایستاده» نبود بلکه آن که هیمنه‌اش شکست، رژیم صهیونیستی بود. این بار اما در جنگ اخیر غزه که 51 روز طول کشید، دیگر کسی برای نشان دادن مقاومت و پایداری مردم غزه نگفت «غزه ایستاده می‌میرد». حالا همه می‌دانستند که اگرچه مظلومیت در متراکم‌ترین منطقه‌ی جهان موج می‌زند اما بنا نیست غزه از میان برود. غزه این‌بار ایستاده مبارزه کرد و ایستاده مذاکره کرد تا آتش‌بس مطلوب خود را به دشمن صهیونیست تحمیل کند. مذاکرات آتش‌بسی که هفته‌های گذشته در قاهره صورت گرفت، البته اولین مذاکرات میان گروه‌های فلسطینی و صهیونیستی نبود چه این‌که سال‌ها است تشکیلات خودگردان این رویه را طی می‌کند. اما آن‌چه این مذاکرات را متفاوت از تمامی مذاکرات سازش ساخت، بیشتر از نحوه‌ی آن، پیوند آن به یک مسأله دیگر است: «جهاد نظامی و مقاومت میدانی».

آن‌چه در ادامه می‌آید، تلاشی است برای بررسی کوتاه تاریخی «مذاکره‌ی سیاسی» و «مبارزه‌ی نظامی و مقاومت» به عنوان دو راهبرد اساسی که از سوی گروه‌های فلسطینی برای احقاق حق در جریان است. ابتدا مذاکرات سازش و دستاوردهای آن بررسی شده و سپس، الگوی مذاکره‌ی مجاهدان فلسطینی ذکر می‌شود.

مذاکره بدون «مقاومت»

 

برای بررسی دستاوردهای مذاکرات سازش، اولین مذاکرات که از سوی یاسر عرفات آغاز شد و آخرین آن‌ها که چندی قبل توسط محمود عباس ادامه یافت، مورد بررسی قرار می‌گیرد:

چریک‌های پشیمان در «اسلو»

 

نطفه‌ی آغاز مذاکرات سازش با اسرائیل از سوی فلسطینی‌ها در همان روزهایی ایجاد شد که انتفاضه‌ی اول شکل گرفت. در دسامبر سال 1987، وقتی قیام‌های مردمی علیه رژیم صهیونیستی آغاز شد، اسلام‌گرایان خیلی زود توانستند مدیریت ماجرا را برعهده گیرند. جهاد اسلامی در همان ماه‌های ابتدایی انتفاضه اعلام موجودیت کرد و حماس نیز که از اواسط دهه‌ی هشتاد میلادی به صورت محرمانه کار خود را آغاز کرده بود، پس از جهاد اسلامی فعالیت‌هایش را علنی کرد. جهت‌دهی مبارزات حالا دیگر در اختیار جنبش آزادی‌بخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات نبود. او همراه سایر همراهانش به ناچار و به دلیل حمله‌ی اسرائیل به لبنان در سال 1982 به تونس رفته بودند و عملاً فعالیت‌های چریکی از این کشور دور از سرزمین‌های اشغالی، امکان‌پذیر نبود. اما یاسر عرفات تلاش داشت تا هم‌چنان مرد اول فلسطین باشد. او اگرچه با کش‌وقوس‌های بسیار سعی کرد تا مدیریت انتفاضه را از دست اسلام‌گرایان بگیرد اما چنین اتفاقی نیفتاد. موقعیت اجتماعی و سیاسی عرفات به خطر افتاده بود. او حالا در آستانه‌ی تبدیل شدن به یک چریک پشیمان بود و چنین هم شد. عرفات احساس می‌کرد که می‌تواند با مخالفت با انتفاضه‌ای که اسلام‌گرایان در رأس آن بودند و عملاً اسرائیل را در بحران امنیتی سختی فرو برده‌ بودند، از این رژیم امتیاز مدیریت غزه و کرانه‌ی باختری را بگیرد. بر همین اساس، راهبرد مبارزه با همان ایدئولوژی‌های ملی‌گرایانه و چپ‌گرایانه جای خود را به سازش برای مدیریت «فلسطین کوچک شده» داد. او در دسامبر 1988 یعنی دقیقاً یک سال پس از آغاز انتفاضه‌ی اول، به ژنو رفت تا طی یک سخنرانی در مقر اروپایی سازمان ملل، تروریسم را در هر شکلی محکوم کند و این در حالی بود که مقامات اسرائیل اسلام‌گرایان مبارز را تروریست می‌نامیدند. این اولین جرقه‌ی سازش بود که عرفات زد و البته پاسخ قاطعی از سوی طرف اسرائیل گرفت؛ اسحاق شامیر، نخست‌وزیر وقت این رژیم، خیلی زود گفت که نمی‌تواند به عرفات و دوستانش اعتماد کند چون آن‌ها دروغگو، جنایت‌کار و دشمن اسرائیل‌اند. اما اولین نتیجه‌ی عملی اقدام عرفات، تضعیف انتفاضه و تقویت اسرائیل بود. این تغییر راهبرد عرفات پس از روی کار آمدن جرج بوش پدر در آمریکا به کنفرانس مادرید رسید. بوش از پایان جنگ اعراب و اسرائیل و آغاز دیپلماسی می‌گفت و این بهترین فرصت بود تا عرفات طرح سازش خود را به میز مذاکره بیاورد. نتیجه‌ی عینی کنفرانس مادرید برای عرفات این بود که در ذیل آن، نشست‌های مخفی و آشکار دیگری میان نمایندگان سازمان آزادی‌بخش فلسطین و دشمن صهیونیست برگزار شد تا نهایتاً در 20 آگوست 1993 در اسلو، مذاکرات به نتیجه رسید و کمتر از یک ماه بعد با حضور عرفات، رابین نخست‌وزیر وقت اسرائیل و بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا در واشنگتن، سند رسمی آن به امضاء رسید. یکی از تلخ‌ترین صحنه‌های تاریخ فلسطین در روز امضای این پیمان شکل گرفت؛ در حالی که عرفات حاضر شده بود تا حضور دشمن اشغال‌گر را در بخش اعظم سرزمین خود به رسمیت بشناسد، وقتی دستش را پس از امضای پیمان به سوی رابین دراز کرد، او حاضر نشد به عرفات دست دهد و پس از اصرار زیاد عرفات، چنین کرد.

پیمان اسلو زمینه‌ی ایجاد دولت خودگردان فلسطین را با وظیفه‌ی کنترل مناطق تحت سیطره‌اش یعنی غزه و کرانه‌ی باختری و پیگیری روند مذاکرات فراهم کرد. اما حالا و با گذشت 21 سال از انعقاد پیمان اسلو، چیز زیادی از آن پیمان حداقلی و خیانت‌کارانه باقی نمانده است جز یک تشکیلات خودگردان که مذاکرات را ادامه دهد! سال گذشته در سالروز امضای این پیمان، «داعود کوتاب» روزنامه‌نگار، فعال رسانه‌ای و استاد سابق دانشگاه پرینستون آمریکا در سایت المانیتور، پانزده دلیل برای ناکارآمدی و نامتوازن بودن پیمان اسلو ذکر کرد که شرایط را برای ساکنان غزه و کرانه‌ی باختری بسیار دشوارتر ساخته است.[1] اسرائیل حالا هم از سوی یک گروه فلسطینی به رسمیت شناخته شده است و هم به صورت غیررسمی بر کرانه‌ی باختری سیطره دارد. عرفات دست از مبارزه و مقاومت کشید و به پای میز مذاکره‌ رفت تا در قبال پذیرفتن دشمن در سرزمین‌اش، مدیریت یک تکه‌ی کوچک از آن را از آنِ خود کند. او در حقیقت مذاکره نکرد، معامله کرد.

اولین سازش از سوی برخی گروه‌های فلسطینی، نتیجه‌ای ناخوشایند برای مردم فلسطین داشت. آغاز انتفاضه‌ی دوم اما پاسخ مناسب آن‌ها به این مسأله بود.

پایان یک قهر سه‌ساله؛ عهدشکنی ادامه دارد

 

با پایان آپریل 2014، یکی از اصلی‌ترین مأموریت‌های جان کری وزیر خارجه‌ی ایالات متحده‌ی آمریکا، در خاورمیانه به پایان رسید. جان کری در تابستان گذشته، سفرهای متعددی را به منطقه داشت تا جایی که در ده روز، سه بار به منطقه آمد تا بتواند با دیدارهایی که با محمود عباس، نتانیاهو و حتی پادشاه اردن انجام می‌دهد، دور جدیدی از مذاکرات صلح را میان تشکیلات خودگردان فلسطین و اسرائیل برقرار سازد. او در نهایت موفق شد تا هر دو طرف را دور میزی در واشنگتن جمع کند. محمود عباس در سال 2010 تصمیم گرفته بود تا به این مذاکرات پایان دهد چرا که معتقد بود طرف صهیونیست به توافقات پای‌بند نیست. یکی از دلایل این تصمیم عباس، توسعه‌ی شهرک‌سازی اسرائیل در کرانه‌ی باختری و قدس شرقی بود. اما حالا طبق توافقات به عمل آمده، در مذاکره‌ی سه‌جانبه، مدت زمان دور جدید مذاکرات صلح تا پایان آپریل 2014 تعیین شده بود. اسرائیل پذیرفت تا در چهار مرحله، برخی از اسرای فلسطینی قدیمی را آزاد کند و از گسترش شهرک‌سازی‌ها در کرانه‌ی باختری و قدس شرقی خودداری نماید. با این‌که این دور از مذاکرات بسیار در رسانه‌ها مورد توجه قرار گرفت اما اسرائیل به هیچ یک از وعده‌های خود عمل نکرد. شهرک‌سازی‌ها هم‌چنان رو به گسترش بود تا جایی که در اواخر مارس یعنی یک ماه قبل از پایان زمان مذاکرات، کنست رژیم صهیونیستی 177 میلیون شیکل به شهرک‌سازی در کرانه‌ی باختری اختصاص داد. طی مدتی که دور جدید مذاکرات صلح آغاز شده بود، بیش از صدها واحد مسکونی در شهرک‌های صهیونیستی به بهره‌برداری رسید. مقامات صهیونیست سیاست گسترش شهرک‌سازی را اساساً مسأله‌ای خارج از مذاکرات صلح می‌دانند‌. اما علاوه بر این تعهد اسرائیل که نقض شد، موضوع آزادی اسرای قدیمی نیز از همان ابتدا با کارشکنی‌های بسیار مواجه شد. طبق برنامه‌ریزی و توافق طرفین بنا بود که اسرائیل بدون هرگونه پیش‌شرطی اسرای قدیمی فلسطین را در چهار مرحله آزاد کند. سه مرحله آزادسازی صورت گرفت اما یک ماه قبل از پایان مذاکرات، نتانیاهو صریحا گفت که در قبال آزادی 430 اسیر فلسطینی که بخشی از آن‌ها هنوز اسیر بودند، باید چیزی عایدش شود. او تمدید شش ماه مذاکرات سازش را در قبال این آزادسازی خواستار شد. البته در سه مرحله گذشته‌ی نیز، اگرچه اسرائیل برخی اسرا را آزاد کرد اما در قبال آن جوانان بسیاری را به اسارت گرفت. یکی از مقامات فتح در این خصوص گفته است که از مذاکرات سازش در جولای گذشته تا اواخر مارس، اسرائیل 31 فلسطینی را شهید، 500 نفر را بازداشت و 208 خانه‌ی فلسطینی را تخریب کرده است. نتانیاهو حتی پس از آزادی 26 اسیر فلسطینی در مرحله‌ی سوم آزادسازی، صریحاً اعلام کرده بود که در قبال این اقدام، دستور ساخت صدها واحد مسکونی در قدس شرقی را صادر کرده است.

نتیجه‌ی سه سال قهر و دوری محمود عباس از مذاکرات سازش، در نهایت این شد که او دوباره پای میز مذاکره‌ای نشست که از همان ابتدا برای آن‌ها سودی نداشت جز این‌که عهدشکنی اسرائیل را یک بار دیگر مشاهده کرد، اگرچه احتمالاً عبرتی در کار نخواهد بود.

مقاومت در مذاکره، مذاکره در مقاومت

 

دو ماه پس از پایان زمان توافق شده‌ی مذاکرات سازش میان تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی، کرانه‌ی باختری شاهد تحولات مهمی بود. 12 ژوئن سه شخص صهیونیست در شهر الخلیل در کرانه‌ی باختری ناپدید شدند و از آن روز، کرانه‌ی باختری و غزه روی آرامش را به خود ندید. جنگنده‌های اسرائیل بخش‌هایی از غزه را بمباران کردند، فشارهای بسیاری بر اهالی کرانه‌ی باختری وارد شد و ساکنان شهر الخلیل به طور پیوسته مورد بازجویی قرار گرفته و خانه‌های‌شان مورد حمله‌های شبانه‌ی سربازان رژیم صهیونیستی قرار گرفت. زنده‌‌زنده سوزاندن نوجوان سیزده ساله‌ای به نام محمد حسین ابوخضیر از سوی شهرک‌نشینان صهیونیست، اگرچه اعتراضات مردمی به فشارهای رو به افزایش اسرائیل را بیشتر کرد اما در این میان برخی منابع خبری اسرائیل از آماده شدن ارتش برای حمله‌ی گسترده‌تری به غزه و کرانه‌ی باختری خبر می‌دادند؛ خبری که زمان زیادی لازم نبود تا محقق شود.

اسرائیل حمله‌ای هوایی علیه مردم غزه را آغاز کرد تا به زعم خود زمینه‌ی خلع سلاح مقاومت را فراهم سازد. طبق رویه‌ی همیشگی، مصر برای آتش‌بس پیش‌قدم شد و طرحی را آماده کرد که این هدف اسرائیل را محقق سازد. طرح آتش‌بسی که از سوی دولت مصر تهیه شده است، دو محور اساسی را دربرداشت؛ در یکی از بندهای این طرح آمده بود: رژیم‌صهیونیستی باید متعهد شود که هیچ عملیات نظامی دیگری چه به صورت هوایی، دریایی و یا زمینی علیه نوار غزه اجرا نکند و مردم و غیر نظامی‌ها را هدف قرار ندهد. از سوی دیگر در بند دیگری ذکر شده بود که همه‌ی گروه‌های فلسطینی نیز باید از آنچه «اعمال خشونت‌آمیز علیه اسرائیل» نامیده شده، دست بردارند و هیچ راکتی به سوی اسرائیل شلیک نکنند یا اینکه شهرک‌نشینان اسرائیلی را نیز مورد هدف قرار ندهند. این طرح بلافاصله از سوی اسرائیل مورد پذیرش قرار گرفت چرا که اصلی‌ترین خواسته‌ی او یعنی توقف پرتاب موشک از سوی گروه‌های مقاومت، در آن ذکر شده بود. اما گروه‌های مقاومت اعم از حماس و جهاد اسلامی قاطعانه این طرح را رد کرده و یک خواسته‌ی مهم یعنی پایان حصر غزه را به عنوان شرط اصلی برای آتش‌بس مطرح کردند. واکنش سریع اسرائیل به این اقدام گروه‌های مقاومت، حمله‌ی زمینی به غزه بود تا با تحت فشار قرار دادن بیشتر، زمینه‌ی تحمیل این آتش‌بس نامتوازن را فراهم سازند. هرچه اسرائیل بر حملات خود افزود، ابتکارات نظامی حماس و جهاد اسلامی بیشتر از قبل نمایان شد. شکار پهپاد اسرائیلی، به پرواز درآوردن پهپاد بر فراز آسمان سرزمین‌های اشغالی، استفاده از کماندوهای غواصی که توانستند به پادگان‌های نظامی اسرائیل حمله کنند، اعلام زمان حمله‌ی موشکی به تل‌آویو که با توجه به سیستم دفاع گنبد آهنین، یک پیروزی نظامی و روانی قابل توجه بود و… از جمله مواردی بود که گروه‌های مقاومت در طول جنگ از خود به نمایش گذاشتند. هم‌زمان با این تحولات میدانی، تیم مذاکره کننده‌ی فلسطینی که ترکیبی از نمایندگان گرو‌ه‌های مقاومت و تشکیلات خودگردان بود، هم‌چنان بر خواسته‌ی اصلی خود یعنی پایان حصر غزه اصرار داشتند. پذیرش این مسأله برای اسرائیل بسیار سخت بود چرا که هدف اعلانی این رژیم، خلع سلاح مقاومت بود اما حالا مذاکرات بر سر مواردی بود که نشان دهنده شکست اسرائیل بود. در نهایت و پس از 51 روز مقاومت، طرف فلسطینی توانست به خواسته‌ی خود دست یابد اگرچه عهدشکنی، یک ویژگی همیشگی رژیم صهیونیستی بوده است و باید منتظر آن ماند هرچند هزینه‌های این نقش آتش‌بس این بار بیشتر از موارد قبل خواهد بود.

از آن معامله تا این مذاکره

 

برخلاف سابقه‌ای که از مذاکرات در خصوص پرونده‌ی فلسطین در اذهان وجود دارد، این‌بار مذاکرات آتش‌بس به نفع مردم فلسطین به پایان رسید. اگر در سال‌های گذشته و در قالب پیمان‌ها و کنفرانس‌های متعدد، بر سر اصلی‌ترین حقوق فلسطینی‌ها مذاکره می‌شد و در نهایت طرف فلسطینی از حقوق خود کوتاه می‌آمد تا بلکه بتواند بر قسمت کوچکی از سرزمین خود با هزار اما و اگر حکم‌رانی مشروط داشته باشد، این بار تیم مذاکره‌کننده به پشتوانه‌ی مقاومت در عرصه‌ی میدان، در میز مذاکره از خود مقاومت نشان داد و به پیروزی رسید. در تاریخ معاصر فلسطین، هیچ‌گاه ارتباط مستقیم پیروزی میدانی و پیروزی سیاسی، این‌گونه به اثبات نرسیده بود و این مهم‌ترین دستاورد 51 روز نبرد خونین غزه است. اگر در پیمان اسلو در 1993، عرفات و دوستانش توانستند با دادن وعده‌های تأمین‌کننده‌ی امنیت سرزمین‌های اشغالی، «تشکیلات خودگردان» را با نظر مثبت اسرائیل، رسماً شکل دهند، این بار حماس و جهاد اسلامی با ایجاد ناامنی برای سرزمین‌های اشغالی، به دستاوردی بزرگ دست یافته‌اند. مشروعیت این نوع مذاکره‌ی غیرمستقیم گروه‌های فلسطینی با اسرائیل، قطعاً در پیوند آن با مقاومت است آن هم با احتساب شرایطی خاص.

اما خط سازش و خط مقاومت هم‌چنان ادامه دارد. محمود عباس تنها چند روز پس از پیروزی سیاسی- نظامی گروه‌های مقاومت، در سخنانی گفته است: «اگر هرج و مرج در غزه درباره‌ی طرح‌های مختلف وجود نداشت، این امکان بود که از وقوع همه‌ی آن‌چه در غزه رخ داد جلوگیری کنیم!» او هم‌چنان چشمانش را بر دستاوردهای سیاسی مقاومت بسته است و بر طبل توخالی مذاکره‌ی بدون پشتوانه‌ی مقاومت می‌کوبد. با این وجود اما، این‌بار گروه‌های مقاومت الگویی عملی از پیوند مذاکره و مقاومت به نمایش گذاشتند تا کارایی گفتمان مقاومت را به رخ بکشند.



[1] http://www.al-monitor.com/pulse/originals/2013/09/oslo-accords-problems.html

ارسال دیدگاه