مذاکره از دیدگاه قرآن و سنت-1

موضوع مذاکره با آمریکا، همواره از موضوعات قابل تأمل در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است. آمریکا به عنوان مصداق بارزِ استکبار جهانی، مهمترین مانع در راه رسیدن به امیالش را اسلام ناب محمدی (ص) می­داند که در قالب نظام جمهوری اسلامی تبلور یافته‌ است.

چکیده

موضوع مذاکره با آمریکا، همواره از موضوعات قابل تأمل در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است. آمریکا به عنوان مصداق بارزِ استکبار جهانی – که تفکر شیطانیش بر تمامی جهان استیلا دارد – مهمترین مانع در راه رسیدن به امیالش را اسلام ناب محمدیصلی الله علیه و آله و سلم می­داند که در قالب نظام جمهوری اسلامی تبلور یافته‌است. لذا پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی، با اعمال سیاست‌های خصمانه، در رفع این مانع بزرگ قدم برداشته است.

بررسی مفهوم استکبار در قرآن کریم و نیز پی‌جوییِ دیدگاه قرآن کریم و سیره معصومین(ع)در مورد شیوه مواجهه با مستکبران، حاکی از نفی مطلق مذاکره و مراوده با استکبار و ایادی آن است. بر این اساس و با دقت نظر در اصولِ (مستخرج از قرآن و سنت) که پی‌رنگِ سیاست خارجی جمهوری اسلامی است و نفی رابطه با مستکبران و برائت از ایشان، تحقق عزت‌مندی اسلام و مسلمانان و تلاش برای حفظ آن، نفی مشارکت در دشمنی و تجاوز، نفی­تسلط مستکبران بر مسلمانان (نفی سبیل)، اتکاء بر قدرت الهی، خنثی ساختن تلاش دشمن برای جدایی مسلمانان از اسلام، و اصل تولی و تبری را توصیه می‌کند. مذاکره با آمریکا منجر به بروز آسیبهای داخلی و خارجی از جمله پذیرش ضمنیِ استکبار، جدایی مسلمانان از اسلام ناب محمدی، فرو‌ریختن قبح استکبارپذیری، از بین رفتن عامل وحدت در نظام اسلامی و تضعیف عوامل دلگرمی مستضعفین جهان خواهد بود.

مقدمه

بروز انقلاب اسلامی و ظهور نظام جمهوری اسلامی ایران، شروع فصل جدیدی در مناسبات بین‌الملل به ‌حساب می‌آید. به‌نظر، استکبار جهانی در پایان راه قرار گرفته است و در مقابل، می‌توان به مستضعفان عالم، نوید آغاز حکومتی الهی را داد. بیداری مستضعفان و قیامشان علیه باطل، تحول بنیادینی را خبر می‌دهد که جز از عنایات حضرت حق بر عالم بشریت نخواهد بود. همین بیداری بود که مستکبران و ظالمان را به تکاپو انداخت تا با تمام قوا به مقابله با آن بپردازند.

انقلاب اسلامی، رسالت خود را ایجاد حکومتی الهی و مبتنی بر آموزه­های اسلام ناب محمدیصلی الله علیه و آله و سلم می­داند و بر این اساس، تمسک به قرآن کریم و سیره پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام در همه مباحث پیش­روی جمهوری اسلامی، به‌ویژه در مباحث تشکیل دولت و نظام سیاسی اسلامی، لازم و ضروری است.

موضوع سیاست خارجی نیز از جمله این مباحث بوده و نوشتار حاضر تلاش دارد با تمرکز بر آیات قرآن و سیره معصومینعلیهم­السلام به این پرسش­ها پاسخ دهد:

1.  بر مبنای آیات قرآن و سیره معصومینعلیهم­السلام ، اصل یا اصول حاکم بر سیاست­خارجی جمهوری اسلامی در موضوع مذاکره با دشمن چیست؟
2.  موانع و آسیب­های مذاکره و مراوده با استکبار جهانی به عنوان دشمنِ قسم­خورده انقلاب اسلامی، براساس منابع مذکور، چه خواهد بود؟

بررسی قرآنی مفهوم استکبار

این حالت، قبل از آنکه دامن‌گیر آدمیان شود، گریبان­گیر ابلیس شد. در آیات قرآن، هرگاه از تمرد ابلیس و سر‌فرود‌ نیاوردن در برابر آدم، که خلیفه خدا در زمین بود سخن به میان می­آید، با اشاره به انگیزه­های تمرد و عصیان، از کبر و خودبینی شیطان یاد می­شود. (بقره، 34) بر این اساس،  استکبار قبل از هر چیز، به خصلت ابلیس بر‌می‌گردد و نتیجه و سرانجام آن کفر است.

همچنین، تدبر در آیات قرآنی از جمله آیات 13 تا 18 اعراف، در این زمینه قابل تأمل است. گرچه آیات مذکور، بیانگر سرگذشت ابلیس و خروج او از بهشت است، ولی از آنجا که خلق و خوی ابلیسی، همواره خصیصه ابلیس‌های در چهره انسان است که نقش خلیفه شیطان را در زمین بازی می­کنند، توجه به نکات مندرج در این آیات، می­تواند هشداری برای انسان­ها باشد، تا دشمنان خود را بشناسند و بدانند مستکبرانی که مطیع شیطان و فرزند‌خوانده اویند، همان نقش شیطان را بازی می­کنند و تا در گستره زمین، نسلی از انسان­ باقی است، این اهریمن‌صفتی، همچنان ادامه خواهد داشت.

 باید پرسید انگیزه استکبار چه بوده و چه هست؟

انگیزه استکبار، بر‌آمده از محاسبه غلطی بود که شیطان در خلقت خود و آفرینش آدم نمود؛ من از آتشم و آدم از خاک. مسئله جنس برتر و نژاد برتر، اولین عاملی بود که اول مستکبر عالم ‌ـ‌شیطان‌ـ را به عصیان در برابر خدا و تکبر در مقابل آدم واداشت. افسانه­ای که در طول هزاران سال، در عالم هستی جریان یافته­است.

آنگاه که به تبعیضات نژادی در آمریکا و نقاط دیگر جهان و به دعاوی پوچ اسرائیلیانِ نژادپرست و پندار موهوم و خودمحوریِ شیطان­های غرب و شرق عالم و تحقیر رنگینپوستان و کشتار و غارت ثروت آنان به‌وسیله همین مستکبران می­نگریم، به این رمز قرآن بهتر واقف می­شویم که چگونه پندارهای ابلیس‌مآبانه، شیاطین زمین را به سرکشی و طغیان بر بندگان خدا فراخوانده است و اینجاست که برای شکستن دیوارهای سلطه و تبعیض، نیاز مبرم بشریت را به مکتبی لمس می­کنیم که شعار آن «إنّ أکرَمَکُم عِندَاللهِ أتقَیکُم» (حجرات، 13) و «لا فَضلَ لِعَرَبی عَلَی عَجَمی و لا للأبیَضِ عَلَی الأسوَد إلا بِالتَقوی»[1] است.

تلازم کفر و استکبار

استکبار مستلزم کفر است و کفر مراتبی دارد. یکی از این مراتب، خود‌بینی و پشت‌پازدن به امر خدا و استنکاف از اطاعت اوست. خداوند در قرآن می­فرماید: «وکان من الکافرین»؛ یعنی شیطان از کافران بود. حال چنین است سرنوشت کسانی که نه خدا را می­شناسند و نه به اصلی از اصول پرستش او معتقدند و نه حقوق انسان­ها را ارج می­نهند و نه به قدر یک انسان معمولی، به آزادمنشی و وجدان فطری پای‌بندند. مستکبرانی که خدایشان پول و قدرت و شهوت و شهرت است و حیات لذتشان در ریختن خون انسان­های بیگناه. کافی‌ است برای ارزیابی بُعد جنایات کفر و استکبار جهانی، عملکرد قدرت­های بزرگ و نوکران حلقه به گوششان را در سراسر جهان بنگریم. این است که اینها نه تنها خلیفه شیطان­اند، بلکه خلف صادقی­اند که از استاد خود پیشی گرفته و لکه­های ننگ پرونده ابلیس را بیشتر کرده­اند و همواره در همان راه و سرنوشتی طی طریق می­کنند که پیشرو مستکبرین، رفته است؛ « فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِينَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِينَ الَّذِي وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِيَّةِ وَ نَازَعَ اللَّهَ رِدَاءَ الْجَبْرِيَّةِ وَ ادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ وَ خَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ أَ لَا تَرَوْنَ كَيْفَ صَغَّرَهُ اللَّهُ بِتَكَبُّرِهِ وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ فَجَعَلَهُ فِي الدُّنْيَا مَدْحُوراً وَ أَعَدَّ لَهُ فِي الْآخِرَةِ سَعِيراً »[2]

توطئه همیشگی و مستمر استکبار

قرآن کریم در داستان ابلیس، نکته­ بسیار مهم و قابل تأملی را گوشزد می‌کند. شیطان از خدا می­خواهد او را برای همیشه مجال دهد، و خدا او را مجال می­دهد. شیطان می­گوید: با توطئه مستمر و همه­جانبه خود، از شش جهت بنده­ات را به تباهی و سیه­روزی خواهم کشید؛ (اعراف، 14تا18) خداوند پاسخ می­دهد که آن­ها که به‌حق، بنده من باشند زیر سلطه تو نخواهند رفت؛ «إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ» (اسراء، 65)

مستکبران نیز همانند شیطان سوگند یاد کرده­اند که بر مستضعفان زمین بتازند و در گمراهی و سیه­روزی آنان بکوشند. این شیاطین در کسوت و چهره انسان، برای پویندگان راه خدا، دسیسه‌های گوناگون دارند و برای به بند‌کشیدن بندگان خدا، دام­ها و زنجیرهای بیشماری را تهیه کرده­اند. گاه از ابزار قدرت بهره می­جویند و گاه از ثروت و گاه از تطمیع و رشوه و وسوسه عنوان و مقام و گاه از تهدید و فشار و ارعاب، دام می‌سازند. از مواجهه مستقیم و رویارویی گرفته تا مزدورسازی و مهره تراشی، همه و همه در شطرنج ننگین ابلیس قرار دارند. ابرقدرت­های جهان به‌ویژه امپریالیسم آمریکا، با توطئه­های نظامی‌شان، سازمان­های جاسوسی­شان، شاه و شاه­زاده و امیر و حاکم و دیگر شیطان­بچه­هایشان از یک سو، و تحمیل فرهنگ کاذب و مبتذل استعماری و استکباری (به­نامِ تجدد و تمدن و نوگرایی) از سوی دیگر، تلاش می‌کنند در جهان رخنه کنند و بالاتر از همه، با مسخ شخصیت و بی­محتوا و بی­هویت ساختن ملت­های تحت ستم ـ‌از راه استعمار فکری و فرهنگی و فساد‌ـ که مقدمه همه نکبت­ها و اسارت­هاست، نبض ملت‌ها را در دست بگیرند. اینجاست که شناخت این ترفندها، توطئه‌ها، نقشه­ها و نیرنگ­ها، شرط اول رهایی است که باید سرآغاز حرکت و شناختِ نهضت­های مستضعفین باشد.

شاخصه­ های سیاست خارجی جمهوری اسلامی

با وجود اینکه موضوع مقاله حاضر، بررسی مبارزه با دشمن به استناد منابع معتبر اسلامی است، اما با توجه به آنکه این موضوع در حیطه سیاست خارجی حکومت اسلامی جای می­گیرد، لازم است هرچند مختصر، به بررسی اصول و حدود سیاست خارجی در اسلام و به تبع آن در جمهوری اسلامی بپردازیم.

اساساً هر دولتی داده­های سیاست خارجی خود را براساس یک سلسله اصول و اهدافی تنظیم می­کند که شناخت آن­ها از اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا شالوده و اساس خط­مشی و دیپلماسی هرکشور به­وسیله اصول و اهداف از پیش تعیین شده آن کشور رقم می­خورد و در عمل نیز، راهنمای مجریان و تصمیم­گیران سیاست خارجی به ‌حساب می‌آید.[3]

به­طور کلی اهداف سیاست خارجی را در یک دسته­­بندی کلان می­توان به اهداف عام و اهداف خاص تقسیم نمود. منظور از اهداف عامِ سیاست خارجی، اهدافی هستند که در همه کشورها و فارغ از هر نوع نظام­های سیاسی، در کانون نقل و عمل سیاست خارجی بوده و هیچ کشوری نمی­تواند آن­ها را نا‌دیده بگیرد. مهمترین هدف عام، تأمین امنیت ملی است. علاوه بر آن، رشد و توسعه اقتصادی، گسترش و توسعه و کسب احترام نسبت به فرهنگ جامعه در عرصه جهانی هم، در زمره اهداف عام هستند که بین همه کشورها مشترک‌اند. اهداف خاصِ سیاست خارجی، اهدافی هستند که با توجه به نوع ایدئولوژی نظام سیاسی یا به لحاظ تجربه تاریخی، هویت فرهنگی و انقلابی، ساختار اجتماعی و ترکیب نخبگان، جغرافیا و سامان سیاسی، طراحی شده و نمود می‌یابند. هر اندازه میان اهداف عام و خاصِ سیاست خارجی، رابطه مستقیم­تری برقرار گردد، سیاست خارجی موفق­تری حاصل خواهد شد.[4]

اینک باید دید در سیاست خارجی جمهوری اسلامی که مبتنی بر دو اصل جمهوریت و اسلامیت است، خط‌مشی اصلی چیست؟

در تبیین اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی که بر سیاست خارجی تبیین‌شده در اسلام ناب محمدیصلی الله علیه و آله و سلم و سیره مطمح نظر پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومینعلیهم السلام مبتنی است، مطالعات و تحقیقات فراوانی انجام شده و در این مقاله تنها به ذکر موردی این شاخصه­ها و اصول می­پردازیم؛ اصل توحید، اصل رسالت جهانی اسلام و دستیابی به امت واحده، اصل همزیستی مسالمت­آمیز، اصل جهاد در مقابل محاربان و دشمنان خدا و جامعه اسلامی، اصل نفی سبیل و لزوم عزتمندی مسلمانان، و اصل وفای به عهد. اینها، مهمترین اصول سیاست خارجی حکومت اسلامی عصر پیامبر و به تبع آن جمهوری اسلامی ایران اند.[5] از سوی دیگر، از جمله موارد مورد تأکید در آخرین سیاست‏های اعلانی و اجرایی جمهوری اسلامی ایران، ابلاغی از سوی مقام معظم رهبریمدظله العالی به هیأت دولت‏ است که اصول ذیل را برجسته می‌کند: 1) تلاش برای همگرایی بیشتر میان کشورهای اسلامی؛ 2) حمایت از مسلمانان و ملت‏های مظلوم و مستضعف، به ویژه ملت فلسطین؛ 3) تقویت روابط سازنده با کشورهای غیر متخاصم؛ 4) مقابله با افزون‏خواهی و اقدام متجاوزانه در روابط خارجی؛ 5) مقابله با تک قطبی شدن جهان[6]

 آنچه که از همه اصول مطرح شده، قابل فهم است آن است که آنچه در سیاست خارجی حکومت اسلامی تعیین‌کننده است، نوع نگاه و تعریفی است که حکومت اسلامی از حیطه قلمروء و مرزهای سیاسی و عقیدتی خود دارد. باید توجه داشت که «کشور و سرزمین، در اسلام ارزش ذاتی ندارد، بلکه از نظر اسلام، ارزش کشور بدان علت است که‌ شریعت و خواسته‌های دین در آن حکمفرما باشد. اسلام قلمروء و حد و مرزی برای خود نمی‌شناسد، زیرا از نظر اسلام، مرزی جز اعتقاد به این آیین، پیرامون قلمروء حکومت‌­اسلامی کشیده نیست‌.[7] نکته مهم آن است که‌ « اسلام برای جهانی شدن و حرکت به‌سوی‌ دولت واحد جهانی، باید از یک نقطه شروع‌ کند؛ این نقطه شروع، استقرار دولت اسلامی‌ در ایران است که هم محدوده سرزمینی دارد و هم یک واحد سیاسی در نظام ملت-کشور است و هم یک نظام اسلامی است که طی‌ حرکت انقلابی فراگیر مردمی، مصالح امت‌ اسلامی را در نظر می‌آورد. »[8]

بر این اساس، سیاست خارجی جمهوری اسلامی به‌ ویژه از آنجایی که یک سیاست خارجیِ‌ انقلابیِ آرمانگرای جهان‌وطنانه و اسلامی‌ است، به طور قطع می‌بایست مشتمل بر دیدگاه‌هایی خاص درباره مفهوم مرز و قلمروء باشد. از این رو، «حفظ تمامیت ارضی از مهم‌ترین‌ اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی‌ ایران است. »[9] «در عین حال، انقلاب اسلامی دارای‌ ماهیتی فراملی است که حفظ کیان اسلام‌، نوعی جهت‌گیری خاص را برای سیاست‌ خارجی ایرانِ پسا انقلابی رقم می‌زند و بر اساس آموزه‌ها و تعالیم‌ دین مبین اسلام، همه مسلمانان، امت واحدی‌ را تشکیل می‌دهند. اسلام مرزهای جغرافیایی‌ و ملی که امروزه مسلمانان را تقسیم کرده، به‌ عنوان حکم ثانویه می‌پذیرد ولی به تدریج،‌ همه باید در قالب یک امت یکپارچه، متشکل و متحد گردند. جمهوری اسلامی ایران به‌ عنوان یک نظام اسلامی، مکلف و موظف به‌ پیگیری و تأمین این هدف راهبردی در سیاست خارجی و عرصه بین المللی است. »‌[10] پس‌ به‌طور قطع، اصولی از مفهوم بی‌مرزی عقیدتی در شریان سیاست خارجی‌ جمهوری اسلامی هویدا است.

با دقت­نظر در نوع ایدئولوژی حاکم بر سیاست خارجی و ساختار عقیدتی، اسلامی و انقلابی که به‌ مثابه اساس سیاست خارجی جمهوری‌ اسلامی ایران است، نوعی نگاه ویژه در اهداف خاص این سیاست خارجی ظهور خواهد یافت. «سیاست خارجی‌ جمهوری اسلامی ایران نمی‌تواند صرفا خود را در محدوده اهداف ملی و منطقه‌ای، محصور نماید.[11]

ادامه دارد…

 

—————————————-

فهرست منابع:

1.  قرآن کریم
2.  ابوالفضل شکوری، فقه سیاسی اسلام: اصول سیاست خارجی، آرین، تهران، 1361ش
3.  ابوالفضل صدقی، سیاست خارجی‌ جمهوری اسلامی ایران از آغاز تا سال 1386ش، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1386ش
4.  احمد بن محمد ابن عبدربه، العقد الفرید، لجنة التاليف و الترجمه و النشر، 1343ش
5.  جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، دفترتبلیغات اسلامی، قم، 1368ش
6.  خطيب، عبدالکريم، الامامه و سیاسه ابن قتیبه دینوری، دارالمعرفه، 1395ق
7.  روح الله خمینی، صحیفه امام، خميني، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، پيامها و سخنرانيها، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(س)، تهران، 1378ش
8.  روح الله خمینی، صحیفه نور، خميني، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، تصویرگران، تهران، ‎۱۳۶۸ش
9.   سعید جلیلی، سیاست­خارجی پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1374ش
10. سعید یعقوبی، سیاست خارجی جمهوری‌ اسلامی ایران در دوران سازندگی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1387ش
11. سید جلال دهقانی فیروزآبادی، تحول‌ گفتمانی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی‌ ایران، مؤسسه انتشاراتی روزنامه ایران، تهران، 1388ش
12. سیدحمید مولانا، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت‌ احمدی‌نژاد، نشر دادگستر، تهران، 1387ش
13. سیدکاظم جبارپور، چاچوپ مفهومی و پژوهشی برای مطالعه سیاست­خارجی ایران، دفتر مطالعات سیاسی و بین­المللی، تهران، 1383ش
14. عبدالعلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بین­الملل، سمت، تهران، 1380ش
15. عبدالقیوم سجادی، اصول سیاست خارجی در قرآن کریم، فصلنامه علوم سیاسی، سال چهارم، شماره 15، پاییز1381
16. عبدالله جوادی آملی، روابط بین الملل در اسلام، مرکز نشر اسراء، قم، 1388ش
17. علی اکبر علیخانی و همکاران، سیاست نبوی؛ مبانی اصول راهبردها، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، تهران، 1386ش
18. علي‌بن محمد ابن‌الاثير، الکامل فی التاریخ، (اخبار ايران از الکامل ابن‌اثير)، دانشگاه تهران، 1349ش
19. فرهنگ و تهاجم فرهنگی، بیانات رهبرمعظم انقلاب، سازمان مدارک انقلاب اسلامی، تهران، 1375ش
20. محسن نصری، ایرانِ دیروز امروز فردا، نشر معارف، قم، 1390ش
21. محمد حمیدالله، نامه­ها و پیمان­های سیاسی حضرت رسولصلی الله علیه و آله و سلم، ترجمه دکتر سید محمد حسینی، تهران، 1374ش
22. محمدبن حسن طوسی، الامالی، دارالمعرفه، 1398ق
23. محمدبن علی صدوق، من لایحضره الفقیه، الجزء الرابع، تهران، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1490ق
24. محمدبن علی کراجکی، معدن الجواهر و ریاضه الخواطر، نشر المکتبه المرتضویه، تهران، 1353ش
25. مرتضی مطهری، ولاء­ها و ولایت­ها، صدرا، قم، 1385ش
26. منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی؛ زمینه­ها و پیامدها، نشر معارف، قم، 1388ش

 


[1] محمدبن علی کراجکی، معدن الجواهر و ریاضه الخواطر، نشر المکتبه المرتضویه، 1353ش، ص21

[2] نهج­البلاغه، خطبه192

[3] عبدالعلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بین­الملل، 1380ش، صص108 و 109

[4] سیدکاظم جبار‌پور، چاچوپ مفهومی و پژوهشی برای مطالعه سیاست­خارجی ایران، 1383ش، صص57 و 58

[5] ر. ک به سیاست نبوی؛ مبانی اصول راهبردها، علی اکبر علیخانی و همکاران، 1386ش و نیز سیاست ­خارجی پیامبر،صلی الله علیه و آله و سلمسعید جلیلی، 1374ش

[6] مقام معظم رهبریمدظله العالی، 1383ش

[7] ابوالفضل صدقی، سیاست خارجی‌ جمهوری اسلامی ایران از آغاز تا سال 1386ش، 1386ش، ص‌ 79

[8] سعید یعقوبی، سیاست خارجی جمهوری‌ اسلامی ایران در دوران سازندگی،  1387ش، ص 48

[9] سید جلال دهقانی فیروزآبادی، تحول‌ گفتمانی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی‌ ایران، 1388ش، ص 149

[10] همان، صص166و167

[11] سیدحمید مولانا، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت‌ احمدی‌نژاد، 1387ش، ص 28

ارسال دیدگاه